شاید وقتی این مطلب را می خوانید با خود بگویید خیلی دیر شده است . بلی .ولی تبیین حوادث آذربایجان و چاپ کاریکاتور روزنامه ایران با نظریه های جامعه شناسی خیلی سخت است .بویژه اگر از جانب بعضی ها تهدید نشوی . «آدمی هیچگاه با اندازه هنگامی که در کشوری بیگانه است ، نیاز به دیدار هم میهنانش احساس نمی کند . هم عقیده ها هرگز با اندازه زمانی که بعلت عقاید مشترک خویش مورد آزار و تعقیب قرار دارند به هم گرایش نشان نمیدهند.شکی نیست که ما همواره به معاشرت با کسانی که مانند ما فکر می کنند و احساسی مشابه احساس ما دارند علاقمندیم .ولی اگر عقاید مشترک ما مورد حمله قرار بگیرد رفتار ما فرق می کند . کافی است بنگریم که بهنگام بروز یک رسوایی اخلاقی در یک شهر کوچک چه اتفاقی می افتد . مردم در کوچه بهم می رسند ، می ایستند و  از آنچه پیش آمده سخن می گویند و همه بصورت مشترک برآشفته می شوند . از تمامی تاثرات همانندی که ردل بدل می شوند ، از همه خشم هایی که ابراز می شوند ، خشم واحدی برمی خیزد ، که بسته به موارد متفاوت شکل کم و بیش مشخصی دارد ، و در واقع خشم همه مردم است بی آنکه بتوان آن را به شخص معینی نسبت داد . این همان خشم عمومی است . همین خشم عمومی است که در ضمن می تواند کاری انجام دهد . در واقع احساساتی که دست اندرکان هستند تمامی نیرویشان از این است که احساس مشترک همه مردم اند . پس اگر اتفاقی بیافتد در چنین حالتی آن دسته از وجدانهای جریحه دار شده ، براینشان دادن همدلی خویش به یکدیگر واثبات این مطلب که در مورد خاص از موارد نابهنجار است با هم متحد نشوند ، وضع همشه به همین منوال خواهد ماند و این وجدانها سرانجام آزرده خواهند شد و بتکان در خواهند آمد . اگر توهین وارد شده اهمیت بیشتری داشته باشد ، تمامی گروهی که احساساتشان جریحه دار شده در برابر خطر یکپارچه می شوند و به اصطلاح دوباره به خودش بر می گردد . در این حالت افراد گروه دیگر فقطیه این بسنده نمی کنند که در صورت برخورد با هم تبادل نظر و احساس خویش بپردازند یا بنا بتصادف و در پی سهولت برخوردهای بهم نزدیکتر شوند ، بلکه هیجانی که بدینسان هر لحظه بیشتر می شود همه را بشدت بهم نزدیک می کند و دراندگان احساسات همانندی را در یک جای واحدی گرد می آورد . این نوع بهم بافته شدن و جمع گردیدن مادی مجموعه گروه چون ذهنی متقابل افراد نسبت بهم را بیشتر می کند . حرکات مجموعه ، گروه را آسانتر می سازد ؛ پس واکنش های عاطفی که هریک از وجدانهای فردی صحنه بروز آنهاست شرایط بسیار مساعدی برای یکی شدن دارند . پس ، آن واکنس ها هم از همسانی بهره مند هستند و ، در نتیجه طبیعی است که بهم نزدیک شوند و در هم بیامیزند و  از آمیزش آنها نتیجه ای یکسان و یگانه که جای همه آنها را خواهد گرفت پدید آمد ، نتیجه ای که دیگر نه تک تک افراد بلکه هیات اجتماعی حاصل ا زآنها کارگیری آن است»  (دورکیم ، امیل . تقسیم کار اجتماعی . ترجمه باقر پرهام . بابل . انتشارات کتابسرای بابل . 1369. صص 115-117 ).

همه اعمالی که این عواطف را جریحه درا می کنند بخودی خود خطرناک نیستند یا دست کم انقدرها که حس می شوند ، خطرناک نیستند با این همه آنچنان بیزاری ایجاد می کند که دیگر کسی به فکر دلیلش نمی افتد ؛ زیرا خاستگاه این احساسات هر چه باشد ، همینکه جزو یا از کلیت اجتماع باشند ، هر عملی که تاثیری در بر آشفته کردن آنها داشته باشد در حکم عملی است که انسجام اجتماعی را بهم میزند و جامعه را به خطر  می اندازد(همان .ص 120) .