امروزه نسلي جديد از پس غبار دهه هاي 50 و 60 به جامعه چهره نشان داده است كه خواسته هايشان تعريف شده و اما برآورده نشده است. خواسته هايي چون ازدواج، مسكن زندگي ... و اين همه در حالي است كه دست ياريگري به ياريشان برنمي خيزد. چنين است كه روز به روز خواسته هاي آنها انباشته مي شود و بي پاسخ مي ماند. برنامه ريزي براي از ميان بردن اين معضل در جامعه اي كه جوانان آن اسير بازي هاي غيرمعمول بزرگان شده اند، دشوار به نظر مي رسد.   
    
چونان حركت به سوي تاريكي با پاهاي خسته. اينجاست كه احتمال بالارفتن خطا بيشتر مي شود. اين احتمال در بستر تحول نيافته اي كه ساختارهايش به نوعي پيري زود رس مبتلاشده اند روز به روز پررنگ تر مي شود. در چنين حالتي يك موضوع ساده به آساني قابليت تبديل به بحراني غيرقابل مهار پيدا مي كند؛ ازدواج از اين دست است. اين مهم هنگامي رنگ بحران به خود مي گيرد كه كارشناسان از بالارفتن سن ازدواج خبر مي دهند، بي آنكه تمايلي به ازدواج در آنها ديده شود؛ اين يعني پايين آمدن سطح تقاضا براي تشكيل خانواده.  ازدواج به عنوان يكي از وقايع مهم و حياتي در زندگي افراد جامعه محسوب شده و از جنبه هاي مختلف مورد بررسي قرار مي گيرد. يكي از اين زوايا، سن شروع و به اصطلاح وارد شدن به ازدواج است كه مي تواند تبعات جمعيتي، اجتماعي و رواني فراواني به همراه داشته باشد. 
      
ازدواج علاوه بر پاسخگويي به نياز هاي جنسي و عاطفي فرد، نياز هاي اقتصادي، ارتباطات اجتماعي و فرهنگي او را نيز تنظيم مي كند و به خاطر اهميت و تاثيري كه دارد، به عنوان هنجاري پذيرفته شده در تمامي كشور هاي دنيا به حساب مي آيد. 
علاوه بر پيامد هاي يادشده، سن ازدواج مي تواند تبعات اجتماعي و رواني نيز به همراه داشته باشد. ازدواج در سنين بالاتر به آن معنا است كه جوانان بايد دوره هاي طولاني تر را در خويشتنداري جنسي (الزام اخلاقي مالتوس) بگذرانند، كه اين خود باعث وارد شدن فشار روحي، رواني، افسردگي، اضطراب و به وجود آمدن بسياري از امراض رواني ديگري در آنان مي شود. ازدواج در سنين بالاعلاوه بر عوارض يادشده، باعث ايجاد فاصله بين والدين و فرزندان هم مي شود. به موجب فاصله نسلي، شكاف و در مواردي تضاد نسلي به وجود مي آيد و همين امر همراه با بزرگ شدن بچه ها اختلاف سليقه و نگرش هاي متفاوتي را در درون خانواده به ثمر مي رساند.
<اما افزايش سن ازدواج به افزايش سرمايه هاي اجتماعي منجر مي شود و فرد با ديدي بازتر و انديشمند تر همسر خود را انتخاب مي نمايد. مي توان گفت كه اين تاخير نقش مثبتي در زندگي فرد داشته است، ولي در بسياري از مواقع افزايش بيش از حد سن ازدواج باعث سرخوردگي هاي عاطفي و رواني در فرد مي شود كه حتي توانمندي هاي فردي هم نمي تواند اين سرخوردگي ها را درمان كند. در اصطلاح كلي مي توان گفت كه ازدواج فرد مي بايست در سن مطلوب انجام شود نه آنقدر زود كه صرفا مبتني بر غرايز جنسي و يا اجبار هاي اقتصادي و اجتماعي باشد و نه آنقدر دير كه منجر به بروز اختلافات رواني و يا حتي آسيب هاي اجتماعي شود.> 1
    
هر جامعه اي در مورد شكل پيوند جنسي، قوانيني دارد، از جمله اين قوانين سن ازدواج است. بيشتر جوامع، سن يا دوره سني خاصي را براي ازدواج زن و مرد مناسب مي دانند. در ايران نيز سن قانوني ازدواج 13 سال در حال حاضر براي دختران و 15 سال براي پسران است ولي آمار و ارقام بيانگر اين است كه ازدواج زنان و مردان در ايران در گستره سني 35 - 12 سال براي زنان و 40-15 سال براي مردان اتفاق مي افتد.> 2
    
    
<سن ازدواج، سني است كه افراد در آن سن به زندگي زناشويي وارد مي شوند. طبق بررسي هاي به عمل آمده، عامل تعيين كننده آن در گذشته و حال تغيير يافته اند ولي سن زنان در اولين ازدواج در گذشته بستگي به نوسانات اقتصادي داشت.>3
    
    
 <آمار هاي موجود نشان مي دهد كه ميانگين سن ازدواج مردان در ايران با تحول عمده اي روبه رو نبوده و همواره در اطراف سن 25 سال در نوسان است، ولي سن ازدواج زنان بين سال هاي 81- 1345 با افزايش تدريجي همراه بوده و اين افزايش در يكي دو دهه اخير شتاب بيشتري داشته است، به طوري كه در سال 1381 بيش از يك چهارم دختران 29-25 ساله هنوز ازدواج نكرده بودند. همچنين سن متوسط ازدواج زنان در ايران طي سال هاي سرشماري (81-1345)، به تدريج افزايش يافته و از 4/18 سال به 2/23 سال رسيده در صورتي كه سن متوسط مردان فقط از 25 سال به 9/25 سال رسيده است. بر اساس اين آمار ها بين سن ازدواج افراد باسواد به طور متوسط 2 تا 3 سال اختلاف وجود دارد.>4
    
    
آمار هاي موجود در سالنامه آماري كشور نيز نشان مي دهد كه جمعيت افراد در سن ازدواج (مردان 34-24) و (زنان 29-15) در حال افزايش است، به گونه اي كه از 19 ميليون و 848 هزار و 39 نفر در سال 81 به 21 ميليون و 421 هزار و 541 نفر در سال 83 رسيده است. در اين آمار تعداد زنان در سن ازدواج بيشتر از مردان است. 
    
    
بايد گفت سن ازدواج علاوه بر بلوغ جنسي تابعي از عوامل اجتماعي و اقتصادي و فرهنگي است، به گونه اي كه هر سال ممكن است سن ازدواج تغيير كند به طوري كه ميانگين جهاني سن ازدواج براي مردان 30 سال و براي زنان 6/27 سال بوده است و در ايران اين ميانگين براي مردان 7/26 و براي زنان 7/23 است. پس بايد گفت سن ازدواج تابعي از شرايط اجتماعي و اقتصادي است. <براي مثال در پايان زمان ماقبل صنعتي و در ابتداي مرحله صنعتي شدن، مردان در سنين بالاتري ازدواج مي كردند. علت اصلي تاخير در ازدواج، به عدم آمادگي اقتصادي افراد برمي گردد، بدين صورت كه آماده شدن افراد براي ازدواج از نظر اقتصادي (تهيه امكانات لازم براي زندگي مستقل) به زمان بيشتري نياز دارد. از طرف ديگر، افزايش سن با صنعتي شدن را مي توان به كمتر شدن كنترل خانواده در ازدواج نسبت داد.>5
    
    
 فقدان امكانات اوليه براي شروع زندگي 
    
    
به نظر مي رسد مسائل اقتصادي در دامن زدن به ابعاد اقتصادي بي تاثير نبوده است. بيكاري و گسترش اين معضل در سطح جامعه همراه با بالارفتن انتظارت اقتصادي خانواده ها، قسمت اعظمي از انرژي جوان را كاهش مي دهد، اين كاهش انرژي اولين نمونه خود را در بالارفتن سن ازدواج نشان مي دهد. بسياري از دختران و پسران جوان متاثر از همين نگاه اولويت اصلي خود را در انتخاب همسر بر پايه چنين مسائلي قرار مي دهند. 
    
    
طبق آمار هاي رسمي و غيررسمي، ميزان بيكاري در كشور ما به حدي است كه از ميانگين جهاني بسيار بالاتر است و از معضلات كشور به شمار مي رود. هر چند دامنه بيكاري، همه اقشار اجتماعي را دربرمي گيرد، اما بيكاري فارغالتحصيلان - در سطوح كارشناسي، كارشناسي ارشد و تا حدودي در مقطع دكترا براي بعضي رشته هاي تحصيلي - يكي از مسائل حاد جامعه امروز ما را تشكيل مي دهد. علاوه بر آثار و تبعات اين معضل در زمينه هاي مختلف ديگر، در امر ازدواج جوانان- مخصوصا ازدواج مردان- بسيار نقش تعيين كننده اي ايفا مي كند. بيكاري مردان و يا پايين بودن سطح دستمزد ها براي جواناني كه با هر درجه تحصيلي مشغول به كار مي شوند و نيز عدم امنيت شغلي در هنگام اشتغال به كار، از موانعي است كه موجب مي شود تا پسران نتوانند اقدام به انتخاب همسر براي ازدواج و تشكيل خانواده كنند. 
    
    
تمايزات اجتماعي 
    
    
ساختار هاي اجتماعي، ويژگي هاي فردي و دسترسي به همسر مناسب، موجبات تعجيل يا تاخير در ازدواج را فراهم مي آورند. <ولي گزينش شرايط ازدواج بيش از همه با اراده ما قابل تنظيم است. اينكه با چه كسي و چه موقع ازدواج كنيم به عوامل فردي و شرايط اجتماعي بستگي دارد. به همان نسبت نيز بالارفتن سن ازدواج و عوامل اقتصادي و اجتماعي بر مناسبات خانوادگي و زن و شوهري اثر مي گذارد. نتيجه آن كه امر همسرگزيني به طور لاينفكي شخصي و اجتماعي بوده است.>7
    
    
در گذشته زمان ازدواج و تشكيل خانواده، چرخه زندگي فرد را تحت تاثير قرار مي داد، در آن دوران قواعد اجتماعي تعيين كننده زمان ازدواج بوده و خانواده اكثرا نوجوانان را در ورود به سن بلوغ و يا حتي قبل از آن به عقد هم در مي آوردند. اين عمل علاوه بر استفاده از نيروي كار زن، تحكيم پايگاه اقتصادي خانواده را نشان مي دهد، چرا كه داشتن نسبت نزديك تر خويشاوندي با همسر جدا از ازدواج هاي زودرس و غيرآزادانه تر مي تواند نشان از حاكميت نظام خانوادگي گسترده باشد. 
    
    
در نيمه دوم قرن بيستم و در آستانه قرن بيست و يكم، تنوع و ناهمانندي هنجاري هاي اجتماعي علاوه بر اينكه جوامع كشور هاي غربي را از تمايز پذيري اجتماعي بيشتري برخوردار كرد، در كشور هاي جهان سوم نيز، با توجه به ورود تحولات ناشي از مدرنيته به اين جوامع، آنها را نيز تحت تاثير قرار داد و يكدستي و همانندي اجتماعي گذشته شان را تبديل به تمايز اجتماعي كرد. در نتيجه اين تغييرات، گروه ها و اقشار اجتماعي، حتي افراد يك شبكه خويشاوندي و بالاتر از آن افراد يك خانواده ، ديگر مثل جامعه گذشته داراي افكار، عقايد و الگو هاي رفتار مشابهي نيستند بلكه هر گروه و حتي هر فردي از الگو هاي رفتار متفاوتي پيروي مي كند؛ اين امر خود را در ازدواج و همسرگزيني به وضوح نشان مي دهد.
    
دختران و پسران كنوني مثل دوران گذشته نمي توانند همسر خود را نديده و نشناخته انتخاب نمايند و اميدوار به همساني فكري، ارزشي و هنجاري در زندگي مشترك آينده شان باشند، لذا توجه جوانان به همساني فكري، اخلاقي و هنجاري در امر همسر گزيني به صورت يكي از مشكلات آنها درآمده و در بسياري موارد به عنوان مانعي در امر ازدواج آنان قرار گرفته است. آنها به خوبي دريافته اند كه عدم توجه به اين امر مي تواند موجب شكنندگي ازدواج شده و در نهايت به طلاق منجر شود.
    
    
< در ميان مهم ترين فاكتور هاي مدرنيزاسيون مي توان به گسترش فرصت هاي تحصيلي، تغييرات در نيروي كار و فعاليت هاي شغلي، اشتغال زنان و شهر نشيني اشاره كرد. افرادي كه در مناطق شهري زندگي مي كنند به دليل شيوه هاي زندگي متفاوت و نيز كنترل اجتماعي ضعيف تر نسبت به مناطق روستايي ازدواج شان با تاخير صورت مي گيرد.>8
    
    
تفاوت نسل ها
    
    
جوانان امروز به خاطر هجوم وسائل ارتباط جمعي تاثير بيشتري از قالب هاي دنيا مدرن مي پذيرند و در انتخاب همسر، معيار ها و ملاك هاي دنياي متمدن را بيش از الگو هاي ارزشي والدينشان در نظر مي گيرند. امروز ه براي زنان معيار هايي از قبيل نقش اجتماعي، تحصيلات دانشگاهي، تساوي حقوق با مردان، اشغال در كار هاي خارج از منزل و ... از مسائلي است كه مورد توجه آنان در انتخاب شوهر انشان است و براي مردان جوان نيز تصميم گيري در پذيرش و يا عدم پذيرش خواسته هاي دختران جوان در امور مذكور نقش تعيين كننده اي در انتخاب همرانشان دارد. از طرف ديگر والدين در ايران هنوز نقش تعيين كننده اي در مشاوره با فرزندانشان در انتخاب همسر دارند و بعضا الگو هاي ارزشي شان متفاوت با فرزندانشان است كه موجب چالش بين معيار هاي والدين و فرزندان مي شود.
  
سن ازدواج مردان 
    
افزايش ميزان تحصيلات مردان با افزايش سن ازدواج همراه است. تفاوت در سن ازدواج مردان در مقاطع تحصيلي متوسطه و بالاتر همانند زنان، بيشتر است. اهميت تحصيلات قبل از دوره متوسطه، در سن ازدواج براي مردان بيشتر است، زيرا مردان بعد از ترك تحصيل تا زمان ازدواج دوره اي را معمولابراي خدمت سربازي، يافتن شغل و اندوختن پس انداز كافي براي اداره زندگي، به صورت مجرد مي گذرانند. 
    
    
آمار ها نشان مي دهد مردان شهر نشين در مقايسه با مردان روستايي از سنين ازدواج بالاتري برخوردار هستند. علت آن را مي توان در تفاوت آمادگي براي ازدواج مردان و زنان در شهر و روستا دانست. داشتن رابطه خويشاوندي بين زن و شوهر، موجب كاهش سن ازدواج مردان مي شود، زيرا سهولت در انتخاب همسر از ميان خويشاوندان موجب ازدواج، زودتر مي شود و اين امر به علت دخالت والدين در انتخاب همسر است. از سوي ديگر بعد از ازدواج پدر پسر وظيفه تامين هزينه زندگي عروس را حداقل تا زماني كه آنها در يك خانه زندگي مي كنند به عهده مي گيرد ولي امروزه اكثر جوان ها به تشكيل زندگي مستقل تمايل دارند كه اين عامل تبعات خاص خود را به همراه دارد. 
    
    
در جامعه ايران مردان به خاطر اينكه مسووليت تهيه مسكن و تامين هزينه زندگي را بر عهده دارند، بنابراين در صورت عدم تامين آنها هيچ اقدامي براي ازدواج نمي شود. و اين در صورتي است كه مردان در ايران پيشنهاد دهنده ازدواج هستند نه زنان. 
    
    
به خاطر همين بالارفتن سن ازدواج براي مردان به طور مستقيم به بالارفتن سن زنان منجر مي شود. با توجه به دگرگوني نظام هاي اقتصادي و اجتماعي و اينكه در ابتداي مرحله صنعتي شدن، به علت تغيير نظام خانوادگي و افزايش خانواده هسته اي و مشكل سكونت و مسكن، آماده كردن مقدمات زندگي مستقل مشكل تر از پيش شده است، لذا براي دستيابي به موقعيت بالاتر، به تاخير انداختن ازدواج اقدام دور انديشانه اي است، اقدامي كه ترغيب و تشويق والدين و اطرافيان را نيز موجب شده است. عدم آمادگي مردان براي تشكيل زندگي خود باعث گرايش دختران به تحصيلات مي شود. ادامه تحصيل و به دنبال آن تشكيل خانواده در سنين بالاتر مي تواند تبعات مختلفي را به همراه داشته باشد، همانطور كه بيان شد مهم ترين اثر آن از نظر جمعيت شناختي، ايجاد دگرگوني در الگو هاي زاد و ولد است. كاهش فراگير باروري كشور هاي مختلف از جمله ايران، بيشتر نتيجه ازدواج در سنين بالاتر است، همچنين همين عامل مي تواند به تربيت صحيح فرزندان و بالارفتن سطح رفاه خانواده منجر شود.
    
    
سن ازدواج زنان
    
    
در مقايسه دو جنس اين گونه به نظر مي رسد كه سن ازدواج زنان نسبت به جنس مخالف از رشد قابل توجهي برخوردار بوده و اين مي تواند از نحوه نگرش زنان نسبت به ازدواج و وضعيت هاي مرتبط با آن باشد. نگرش هاي ناظر بر بهبود موقعيت زنان و افزايش نسبي برابري جنسيتي، قطعا در زماني كه نابرابري زيادي از نظر اقتصادي و اجتماعي بين زنان و مردان وجود دارد، ممكن است با ازدواج هاي ديررس تر همراه باشد. 
    
    
<امروزه دختران تمايل بيشتري به ادامه تحصيل در رده هاي بالاتري دارند، علت مهم آن ممكن است اين باشد كه در رده هاي تحصيلي بالاتر، ارزش فرصت هاي از دست رفته براي زنان بيشتر خواهد شد، بنابراين زنان براي تثبيت موقعيت خود، افزايش تحصيلات را بر ازدواج ترجيح خواهند داد.>9
    
    
افزايش تحصيلات افراد، بسياري از عوامل مهم مرتبط با ازدواج نظير انتظار از روابط زناشويي و ازدواج و نحوه انتخاب همسر را تحت تاثير قرار داده است. مثلابراي زنان با تحصيلات بالاتر، امكان حضور فعال در بخش هاي مختلف جامعه بيشتر مي شود، در نتيجه آنها براي خود موقعيتي مشابه با موقعيت مردان را طلب مي كنند. تلاش براي دستيابي به اين موقعيت و ايجاد امنيت كافي براي پايدار بودن آن در طول زندگي، هم زمان و هم فرآيند تشكيل خانواده را دچار دگرگوني مي كند. يافتن همسري مناسب كه بتواند اين موقعيت مورد انتظار را به رسميت بشناسد و در حفظ و تداوم آن كوشا باشد، چندان ساده نيست، علاوه بر اين ميزان دستيابي به همسر مناسب براي افراد با سطح تحصيلي بالاتر نيز ممكن است مشكل تر باشد. 
    
    
تحصيلات در سطح بالاممكن است به طور مستقيم باعث تاخير در سن ازدواج شود، به عبارتي ديگر دستاور د هاي تحصيلي باعث مشاركت در نيروي كار شده و در نتيجه جذابيت ازدواج را كاهش داده و انگيزه اقتصادي ازدواج زودهنگام را با كمك به افزايش حقوق و دسترسي به فرصت هاي بهتر كاهش مي دهد. 
    
    
<افزايش سن در اولين ازدواج در جامعه ايراني به ويژه در مورد دختران واقعيتي است كه از مجموعه عوامل تاثير گذار در توسعه به ويژه ميزان آموزش متاثر شده است. ميزان اشتغال به تحصيل دختران 19- 10 ساله ايراني از 7/24 درصد در سال 1345 به حدود 70 درصد در سال 1380 رسيده است، كه افزايش 183 درصدي را نشان مي دهد.>10
    
    
اكثر دختران و پسران به دليل آنكه فرد مناسب مورد دلخواهشان را نمي يابند، تن به ازدواج نمي دهند. علاوه بر اين موضوع، نوع تفكر خانواده نيز در اين مورد موثر است، چرا كه خانواده ها دوست دارند بچه هايشان در چارچوب فكري آنها حركت كنند. 
    
در حالي كه خانواده ها از اين نكته غافل هستند كه نوع برخورد آنها موجب سخت گيري بچه هايشان در مساله ازدواج مي شود. 
       
افزايش سن ازدواج زمينه ورود به نابهنجاري ها 
    
سن شروع پيوند در جوامع مختلف و بين زن و مرد كاملافرق مي كند. عوام موثر در سن ازدواج عبارتنداز سن بلوغ، همسر مناسب، قوانين و مقررات اجتماعي، فرهنگ جامعه، وضع اقتصادي، نوع شغل، ميزان تحصيلات و جنس. يكي از عوامل اصلي ازدواج عامل بلوغ است.
     
سن بلوغ از كمي بيش از 12 تا 17 سال متغير است ولي سن شروغ بلوغ به اين معناست كه فرد مي بايست در آن سن ازدواج كند، از همين رو ازدواج در جوامع مختلف بين زن و مرد متفاوت است.  يكي از كاركردهاي ازدواج موفق، به ويژه در سنين قانوني، جلوگيري از گسترش نابهنجاري در جامعه است و به خاطر همين ازدواج از لحاظ شرعي و اجتماعي داراي اهميت است.
        
  نوشته شده برای روزنامه اعتماد ملی کلیک کنید  


 منابع: 
1-كاظمي پور، شهلا<تحول سن ازدواج در ايران و عوامل جمعيتي موثر بر آن> پژوهش زنان. 1384. شماره 3. ص 105.
     
2- همان. ص 105.  
    
 3- ميشل. آندره <جامعه شناسي خانواده و ازدواج>، ترجمه فرنگيس اردلان، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1354. ص 142.
    
4- كاظمي پور، ص 106. 
    
5- ميشل، آندره. ص 146. 
    
6- گود، ويليام.جي <خانواده و جامعه> ترجمه ويدا ناصحي (بهنام)، تهران: بنگاه ترجمه و نشر كتاب. 1352. ص 97.
     
 7- آستين فشان. پروانه <بررسي روند تحولات سن ازدواج و عوامل اجتماعي- جمعيتي موثر بر آن طي سال هاي 1355 تا 1357>، تهران، پايان نامه كارشناسي ارشد، دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران. 1380. ص 15.
    
 8- محموديان، حسين <سن ازدواج در حال افزايش> بررسي عوامل پشتيبان. مجله علوم اجتماعي. سال 1383. شماره 24. ص 43.
  9< -تحليلي بر ويژگي هاي ازدواج در ايران> تهران. مركز آمار ايران. مهر ماه 1383. ص 17.