درباره دومین هم اندیشی انسان شناسی هنر

 

1- برگزاری  موفقیت آمیز نخستین هم اندیشی انسان شناسی هنر که در بهمن ماه سال 1385 در تهران برگزار شد آیا تاثیری در  برگزاری دومین هم اندیشی انسان شناسی هنر داشته است؟ لطفا توضیح دهید ؟

 

نخستین هم اندیشی به ما کمک کرد تا این مفهوم را که در ایران و در جهان، مفهوم و رشته جدید و تازه ای است تا اندازه زیادی  مطرح کنیم و  دانشجویان و اساتید را با آن آشنا نمائیم. باید توجه داشت که انسان شناسی هنر هر چند در آمریکا سالهاست در سطح دانشگاه ها  وجود دارد، در اروپا و سایر کشورهایی که دارای سنت انسان شناسی  قدرتمند و قدیمی هستند، هنوز چندان گسترش نیافته است و تاچار است خود را از  حوزه هایی مثل موزه نگاری جدا کند  و چارچوب های نظری  خاصی برای خود به وجود بیاورد. همین موضوع نیز برای ما در هم اندیشی نخست مطرح بود و به همین دلیل در هم اندیشی اول،  محور اصلی را علاوه بر «انسان شناسی هنر دینی» ، تبیین رویکردها، روش شناسی و نظریه ها در این حوزه قرار دادیم.  سه روزه بودن هم انیشی نخست نیز به ما امکان داد که از فرصت کافی برای این کار برخوردار باشیم. البته آنچه پیش روی ما است،  انتشار کتاب اول هم اندیشی است که در مراحل تدوین است. پیش از این هم اندیشی نیز یک شماره ویژه  مجله خیال که فرهنگستان هنر منتشر می کند به موضوع انسان شناسی هنر اختصاص یافت و این فرصتی بود که موضوع را مطرح کنیم. بهر تقدیر اجرای موفقیت آمیز هم اندیشی اول، زمینه مساعدی برای دومین هم اندیشی فراهم کرد و اساتید بیشتری برای همکاری با ما در فرهنگستان اعلام آمادگی کردند و به گمان من این بزرگترین دستاورد است که دانشمندان و اندیشمندانی برجسته را توانستیم برای همکاری یا ادامه همکاری با این گروه متقاعد کنیم. امروز نیز هدف ما این است که پاسخ اعتمادی که این اندیشمندان به ما داشته اند را از طریق بالا بردن هر چه بیشتر کیفیت کار و گسترش دادن آن و رساندن نتایج مباحث انجام شده در هم اندیشی به مراحل اجرایی در سطح کشور و ایجاد تغییر در جهت بهتر شدن موقعیت های زندگی و رابطه با هنر در آن پیش ببریم. افزون بر این  هم اندیشی اول به ما کمک کرد که موضوع برای خودمان نیز روشن تر و افق  ها و چشم اندازهای کار در قالب یک گروه پژوهشی ویژه  برایمان بیشتر شکل بگیرد.

 

2- چه ضرورت و اهمیتی در برگزاری دومین هم اندیشی انسان شناسی هنر با موضوع هنر قومی و وحدت ملی در ایران وجود داشته است ؟

ضرورت پرداختن به مساله هنر در همه ابعاد زندگی اجتماعی و فرهنگی امری بدیهی به نظر می رسد و فکر نمی کنم در این مورد نیاز به توضیحی باشد که هنر حضوری همه انبه در تمام  گوشه ها و محورهای اساسی زندگی  هر روزه ما دارد. با این وصف از آنجا که برای هر یک از هم اندیشی ها  باید محوری خاص داشت و این تصمیمی بوده است که از ابتدا در گروه گرفته شد، با هم فکری دوستان این موضوع انتخاب می شود.  موضوع هنر قومی در ایران  همواره یکی از مهم ترین موضوع هایی بوده است که انسان شناسی  به آن پرداخته است زیرا ایران کشوری با تنوع بسیار بالای قومی – زبانی است. و هر یک از فرهنگ های گوناگونی که در هر گوشه این کشور می بینیم دنیایی از میراث معنوی و مادی است که بسیار کم از آن بهره برده شده است. افزون بر این با توجه به آنکه امسال ، سال انسجام ملی اعلام شده است، این هم فرصتی  دیگر به ما داد ه از این فکر اساسی دفاع کنیم که پرداختن به هنر و فرهنگ های قومی نه تنها تضادی با فرهنگ ملی و انسجام آن ندارد بلکه برعکس شرط اساسی برای حفظ و استحکام آن است. بدین ترتیب  فکر این موضوع شکل گرفت که خوشبختانه به خوبی در جلسات سخنرانی ، البته با دیدگاه هایی متفاوت ولی با دغدغه ای یکسان نسبت به حفظ هویت های  محلی و قومی و در عین حال انسجام ملی درباره آن بحث شد.

3- آیا در این هم اندیشی انسان‌‌شناسی هنر،  مطالعه «هنر ابتدایی» مردمان است؟ و هنر به مثابه کارکرد دیده می شود ؟

 

مساله «هنر ابتدایی» اصولا امروز مفهومی مورد پذیرش درباره هنر مردمان فرهنگ هایی که پیش از این «ابتدایی» نامیده می شدند، نیست. «ابتدایی» دانستن این مردم یا فرهنگ آنها ، مفهومی قرن نوزدهمی بود که بنا بر نظریه تطوری شکل گرفته بود که از نیمه قرن بیستم به کلی به زیر سئوال رفت و البته به صورت نظریه های نوتطوری در آمد اما در این نظریه ها دیگر بر  خط سیر پیشرفت در هنر  تاکید نمی شود بلکه بیشتر به رابطه انسان ها با طبیعت  و محیط در هر زمینه ای بحث می شود و در نتیجه تلاش نمی شود که هنر مردمان مختلف طبقه بندی شود و برخی را «ابتدایی» و برخی را «پیشرفته» تلقی کنند. نظریه کارکردی نیز که پس از نظریه تطوری مطرح شد، امروز چندان مورد استناد نیست و برای بررسی پدیده پیچیده ای چون هنر  تا اندازه زیادی  سطحی ارزیایی می شود.  در واقع ما امروز هر چه بیش از پیش از تز  لزوم چند بعدی بودن رویکرد نسبت به هنر  دفاع می کنیم یعنی اینکه هنر را باید در آن واحد در امر زیبا، در کارکردهای آن و در عاملیت اجتماعی اش در نظر گرفت. مطالعات انسان شناسی جدید امروز به هیچ عنوان نمی پذیرید که میان فرهنگ های مختلف ایجاد سلسله مراتب بکنیم و بنابراین باید به همه فرهنگ ها احترام بگذاریم و از اینکه یک فرهنگ قدرتمند خواسته باشد  خود را به فرهنگ های ضعیف تر تحمیل کند، جلوگیری کنیم. 

4- چه ضرورتی داشته که از بین انواع شاخه های انسان شناسی هنر را انتخاب کنید؟

ما در شاخه های دیگر انسان شناسی نیز در طول سالهای اخیر فعالیت های زیادی را آغاز کرده ایم. برای نمونه انسان شناسی شهری که دومین همایش آن امسال ، همچون سال گذشته با همکاری مرکز مطالعات فرهنگی شهر تهران برگزار می شود. شاخه های دیگری نیز انسان شناسی توسعه، انسان شناسی سیاسی ، انسان شناسی تصویری و غیره، امروز در ایران مطرح شده اند و ما تلاش می کنیم که انگیزه های لازم را برای  تداوم یافتن آنها و ایجاد متخصصانی که بتوانند آنها را شکوفا کنند، فراهم  کنیم. در این راه ما از کمک نهادهای متولی در کنار دانشگاه ها استفاده می کنیم. بدیهی است که در زمینه هنر ، فرهنگستان  بالاترین نهادی است که می تواند در این زمینه پیش قدم شود و  ابتکار و حسن نیت دوستان ما در فرهنگستان و زحماتشان سبب شد که  فرهنگ شناسان و متخصصان نیز  در این کار شرکت کنند. اما درباره ضرورت فکر می کنم مساله بیش از اندازه بدیهی باشد که نیاز به توضیح داشته باشد. اینکه چرا باید درباره انسان شناسی هنر صحبت کرد درست مثل این است که بپرسیم چرا باید درباره هنر صحبت کرد. هنر چنان حضور گسترده ای در زندگی همه ما دارد که خواهی نخواهی باید دائما به آن ( و از خلال آن) فکر کنیم و در این میان گمان من آن است که هر یک از رشته های دانشگاهی باید بتوانند برنامه ای برای رابطه با هنر بدهند. اما این ضرورت در مورد رشته ای همچون انسان شناسی که محور اصلی کارش فرهنگ است، بیش از دیگران است. آنچه انجام شده شاید حتی باید زودتر انجام می شده است اما اگر من وضعیت خودمان را با کشورهای اروپایی مقایسه کنم خوشبختم بگویم که ما چندان از آنها در این زمینه عقب تر نیستیم چون آنها هم در ابتدای کار هستند و همین نشان می دهد که اقدام ما اقدامی ضروری بوده است.

 

5- موضوع این دوره از هم اندیشی ، هنر قومی و وحدت ملی است ، آیا فکر می کنید شناسایی این عناصر مشترک بر وحدت ملی تاثیر گذار است ؟

همانگونه که ما بارها و بارها تکرار کرده ایم خصوصیت فرهنگ ایرانی در تلفیقی بودن آن در قالب زبان ها، فرهنگ ها محلی و قومی متعددی است که هزاران سال است بر روی این سرزمین گسترده و سرشار از ثروت های مادی و معنوی  و اغب در صلح و آرامش زندگی می کنند. اگر به تاریخ ایران نظری بیافکنیم به سرعت می بینیم که این مردمان تثریبا هرگز تنش ها و جنگ های درونی نداشته اند بلکه بیشتر قربانی  گروه هایی بوده اند که از بیرون به آنها هجوم آورده اند، اما ایرانیان حتی همین گروه ها را نیز اغلب واداشته اند که در الگوهای تمدنی شان قرار بگیرند. بنابراین من فکر می کنم که ما از میراثی قدرتمند به صورت  مولفه های تمدنی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی برخورداریم که هر چند در طول تاریخ همواره  نتوانسته ایم که آن طور که باید و شاید از آن  دفاع کنیم و  حفظش کنیم اما امروز هنوز  این میراث برای ما باقی است و  می تواند عامل اصلی انسجام ملی مان قرار بگیرد.  هویت های قومی و محلی در این میان از مهم ترین عناصر این  میراث هستند و هر اندازه آنها را تقویت کنیم  ملیتمان را بیشتر تقویت کرده ایم. ایرانی بون معنایی جز همین هویت های فرهنگی متعدد که با یکدیگر در همسازی و انسجام زندگی می کنند نیست. عناصر مشترک نیز بسیار بیشتر از آن است که ممکن است تصور شود کافی است به عناصر دینی ( در قالب مناک و شعائر  اعتقادی، عرفی و رفتاری) و عناصر ملی ( در قالب اسطوره ای و باورها و مناسک  قهرمانی) در این مورد اشاره کنم که خود را در اندیشه و شعر بزرگانی چون فردوسی و حافظ و مولوی متبلور می سازند که برای همه ایرانیان از هر فکر و عقیده ای باشند محترم و با ارزش هستند و هر یک از فرهنگ های محلی ما به گونه ای از آنها تجلیل و تقدیر کرده و بازتولیدشان می کند.

 

6- چه رابطه بین هنر قومی و هنرهای ملی وجود دارد ؟ و تاثیر عناصر هنر اقوام مختلف ایرانی در هنرمشترک تا چه اندازه ای  است ؟

 

رابطه ، رابطه ای عمیق است که لزوما نباید آن را در  بعد شکلی اش تقلیل داد هر چند که خود این بعد صوری نیز کاملا مشهود است. برای نمونه اگر ما به معماری ایرانی نگاهی بیاندازیم می بینیم که بسیاری از شکل ها همچون گنبدها، چار طاق ها، ساختارهای فضایی برونی و درونی و شکل این ساختارها در سراسر ایران تکرار می شوند و یا اگر به هنر تصویر سازی ایران نگاه کنیم می بینیم که چگونه تصویرسازی هایی بر اساس تصاویر مناسکی دینی و یا حماسی در همه جا تکرار می شود. تاثیر هنر های قومی در هنر ملی را ما عموما به صورت  تفسیر و باز تعریفی از هنر های ملی در هنر قومی می بینیم. برای مثال نگاه کنید به  سنت شاهنامه خوانی که در نقاط مختلف ایران به صورت های مختلفی در آمده است. هر فرهنگ محلی تلاش می کند که  عناصر مشترکی را که از سایر اقوام  فرهنگ ها گرفته است در خود باز تفسیر کند و در عین حال با آنها دست به مبادله بزند. با شکل گرفتن دولت ملی و مبادلات فرهنگی گسترده تر فرایندها پیچیده تر شده اند اما منطق آنها مان است که پیشتر بود یعنی تاثیر متقابل حوزه محلیت و حوزه مرکزی بر یکدیگر و تالیف ها و در هم آمیزی های هر چه بیشتر.

 

7- آیا فکر می کنید با گذشت زمان ، هنرعناصر مشترک هر قوم رفته رفته بیشتر شود ؟ لطفا توضیح دهید ؟

این امر به سیاست گذاری های فرهنگ، میزان دخالت دولت و همچنین به  بازار هنر بستگی دارد. مساله، مساله ای بسیار پیچیده است. با ورود ما به عصر اطلاعات و انقلاب آن، و رسانه ای شدن شدید فرهنگ و ایجاد امکان  تبادلات فرهنگی  مجازی  از طریق رایانه ها  تصایری که به سهولت می توانند فواصل جغرافیایی و زمانی را ازمیان بردارند، ما در حوزه های جدید و بسیار پیچیده ای قرار گرفته ایم که باید برای درک  و مدیریت  آنها ابتدا نسبت به آنها اشراف داشت.  این کار بسیار سختی است . برای مثال سیاست گذاری فرهنگی و هنری برای کشورهای در حال توسعه که هنوز سازماندهی دولت های ملی جدید در آنها شکل نهایی به خود نگرفته است، امری ضروری است اما این خطر را در بر دارد که تواند  تمام زمینه های لازم را برای تداوم حیات فرهنگ ای محلی  و رشد و شکوفایی آنها فراهم کند و یا برعکس، اهمیت دادن بازار  هنر به هنرهای  محلی می تواند بسیار برای این هنرها و رشد آنها مفید باشد اما این خطر را نیز در بر دارد که آنها را به سوی کلیشه ای شدن  پیش برده و یا به انسجام ملی ضربه بزند. بنابراین گمان ی کنم ما تا سال ها نیاز به تفکر در ای حوزه و  طراحی و اجرای برنامه های ابتکاری داشته باشیم. 

 

8- به نظر شما آیا قابلیت مفهوم هنر در جذب و بازسازی همه عناصر مشترک مفید واقع خواهد شد؟

همانگونه که گفتم  حضور همهجانبه هنر در زندگی همه افراد در جهان کنونی و در کشور ا همچون سایر کشور ها امری است که زمینه ای بسیار مناسب برای  استفاده و بهره بردن از آن در ایجاد رشد و شکوفایی نه فقط فرهنگی بلکه اجتماعی در اختیار ما قرار می دهد. با این وجود نباید دچار توهم شویم و فکر کنیم که به وسیله هنر می توان هر فکر وهر رفتاری را به جامعه منتقل کرد برعکس باید توجه داشته باشیم که استفاده ابزاری کردن از هنر می تواند نه فقط هنر را دچار زوال کند بلکه در انتقال فکر و رفتاری هم که ما قصد  انتقالش را داریم نقشی معکوس  داشته باشد . به عبارت دیگر  هم هنر را تخریب کند و هم موضوع هنر را.  در این زمینه به نظر من بهترین کار اعتماد کردن به خود هنرمندان و دست اندرکاران و ایجاد زمینه های  رشد آزادی تا حداکثر ممکن و پرهیز از ایدئولوژیزه کردن هنر است. دقت داشته باشیم که ما در سنت خود تقریبا هرگز  سنت ایدئول.ژیزه کردن و استفاده ابزاری از هنر را نداشته ایم و آزادی زیادی در انتقال  افکار و شکل از خلال هنر و شکوفایی هنری در کشور ما وجود داشته است که باید به آن بازگردیم و آن را در شرایط مدن بازتفسیر و بازتولید کنیم و در این صورت خواهیم توانست استفاده مفیدی از هنر در پیشبرد اهداف  تعالی اجتماعی و فرهنگی عمومی جامعه نیز بکنیم.

 

9- یکی از مشخصه های هر قومی ، هنر بدوی آنها می باشد ، آیا برگزاری این گونه هم اندیشی ها می تواند در تقویت هنر بدوی   موثر باشد ؟

همانگونه که گفتم ، ما اصولا واژه «هنر بدوی» را نمی پذیریم، هنر از زمانی که ما آثار هنری را یافته ایم یعنی حتی هزاران سال پیش از ظهور نخستین تمدن ها گویای وجود  اندیشه ای  ظریف در انسان دارد که خود را در اشکال متقارن، در پرداخت هایی نکته سنجانه و ترکیب هایی هوشمندانه در رابطه با مواد نشان می دهد.  بنابراین کاربرد اصطلاح هنر «بدوی» را ما توهینی به مردمانی می دانیم که اروپایی های قرون هجده و نوزده آنها را در رده پایین تری از خود تصور می کردند و به این ترتیب به خود اجازه می دادند آنها را زیر فشار نظامی و زور و استبداد قرار داده ومیراث فرهنگی شان را غارت کنند، مردمی که امروز بیش از پیش دربرابر این روند غارت از خود مقاومت به خرج می دهند و تمایل دارند خود فرهنگ های خود را بشناسند و آنها را حففظ کنند و در مبادلات فرهنگی برابر با  تمام کشورهای دیگر جهان قرار بگیرند. قصد ما نیز کمک به این فرایند خودسازی و خود آگاهی فرهنگی و یافتن دوباره شخصیت و  کرامتی است که هر فرهنگی در خود  داشته است و گمان می کنم چنین برنامهایی می توانند کمک بزرگی در این زمینه به ما بکنند.