استادیوم لانه کبوتر ورزش چه بخواهيم و چه نخواهيم جزيي از سياست است. در المپيك 1936 برلين، هيتلر براي تبليغ آرمان نازي ها غوغا به پا كرد. در المپيك 1972 مونيخ چريك هاي فلسطيني براي مطرح كردن خود به كشتار ورزشكاران اسرائيل دست زدند و كشته شدن چند ورزشكار آن كشور نام فلسطين را دوباره بر سر زبان ها انداخت.

این بار نوبت چین بود، کشوری که جهان را از آغاز برگزاري بازي هاي المپيك شوكه کرده بود. پیش از این تظاهرات گوناگوني عليه دولت چين در سراسر جهان برگزار شد و در جريان حمل مشعل المپيك در بسياري از كشورهاي جهان با مانع روبرو گرديد، اما سرانجام پس از ١٦ روز التهاب ورزشي، بازي هاي المپيك پكن به پايان رسيد و تنها پیامدهای مثبتی را بر جا گذاشت.

بطوریکه نتايج اصلاحات اقتصادي در چين حيرت آور بوده است، بين سالهاي 1980 تا 2000 متوسط در آمد هر فرد ‏چيني از 1394 دلار به 3976 دلار رسيده است، يعني تقريبا ً سه برابر. حدود 170 ميليون نفر به بالاي خط ‏فقر آمده اند.

چين اما براي غربي‌ها استثناي اين فرضيه محسوب مي‌شد كه كشوري با چنين رشد اقتصادي چرا همچنان تحت حاكميت دولت مركزي كمونيستي اداره مي‌شود. المپيك شايد از اين زاويه اهميت بيشتري مي‌يافت كه غربي‌ها فرصتي تازه براي چالش ميان سرمايه‌داري و حكومت مركزي چين پيدا كنند..اين‌گونه بود كه گمان می رفت، موج المپيك نظام سياسي چين را به چالش بكشد و از اين فرصت استثنايي يك تهديد جدي بسازد، اما دولت چین كاملا از پتانسیل خطرناك سیاسیی كه المپیك می‌توانست بر حاكمیت آنها تحمیل كند آگاه بودند.

این ترس كه ‏المپیك بحران سیاسی را تسریع خواهد كرد منجر به تكاپوی زودهنگامی شد تا دولت عوامل مشكل‌ساز ‏را مجبور به سكوت كرده یا با آنها برخورد كند، بر همین اساس ‏فعالیت سازمان‌های مردم‌نهاد محدود شد و سایت های سیاسی بسته شد، نیروی پلیس افزایش یافت و از ترس واژگونی حتی تعدادی ‏از نیروهای ویژه پلیس چین را برای آموزش در زمینه ضد تروریسم و كنترل جمعیت به اسرائیل روانه شد. در آن سو رهبر تبتی های چین المپیک را بهترین فرصت برای زیر سوال بردن مشروعیت میزبان و فریاد اعاده حقوق دانست.

اما اتفاقی که چینی ها را نگران کند، بروز نداد و در عوض چین از تمام امکانات و فناوری های روز بهره گرفت و در روز نخست چشم دنیا را خیره نور و رنگ و تصاویری کرد که بر همه ضعف ها و نقصان های سیاسی داخلی اش پرده می کشید.

 

امروز بعد از اتمام بازی های المپبک بازتاب ها و پيامدهاي سياسي اين رويداد بزرگ ورزشي همچنان دامن چين را گرفته است، ارتباط سیاسی چین با دیگر کشورها بیشتر شده، گردشگری رونق گرفته و از همه مهمتر ذهنیت منفی و نقض حقوق بشر که بهانه غربی ها بود، جای خود را به یک کشور آزاد و دموکرات داده است.

اگر المپيك روزنه‌اي بود براي شنيده شدن صداي مخالفان دولت چين، فرصتي هم بود تا اصلاحات اقتصادي چين با رسانه المپيك منتشر شود. چه رسانه‌اي بهتر از المپيك اگر رسانه را وسيله انتقال پيام بدانيم، المپيك خود بزرگترين رسانه است. اگر المپيك مي‌توانست آزموني براي رابطه دموكراسي و سرمايه‌داري از جانب غربي‌ها براي دولت چين باشد، براي چيني‌ها فرصتي بود كه نمايش تازه‌اي از پيشرفت‌هاي گوناگون خود داشته باشند.

در اینکه المپیک هماوردی ورزشی و با شعارهایی بشری صلح جویانه است تردیدی وارد نیست اما آیا کسی هم هست که تاثیر و تاثرهای سیاسی و قطب بندی های حاکم بر آن را کتمان کند؟

بر همین اساس بسياري بر اين باورند كه بازي هاي المپيك يك كودتاي روابط عمومي براي چين بود و به پكن كمك كرد چهره جديدي از چين به عنوان كشوري مدرن كه مي خواهد با بقيه جهان در هم بياميزد ارائه دهد. آنچه روشن نيست اين است كه بازي ها تا چه اندازه شيوه تفكر رهبران چين را تغيير داده است! اما طرفداران حقوق بشر مي گويند بازي ها فقط كنترل دولت چين بر شهروندانش را بيشتر كرد و بر نقض حقوق بشر شدت بخشيد.

رشد شاخصه های توسعه یافتگی در چین که در سال های گذشته به حوزه های سیاسی نیز نفوذ مختصری پیدا کرده، در آینده ای نه چندان دور تاثیرات گسترده ای در نظام بین الملل خواهد گذاشت. این توسعه یافتگی ناگزیر خود چین را نیز به سمت تغییرهایی اجتناب ناپذیر سوق خواهد داد.

بگونه ای گه ژاك روگه، رئيس كميته بين المللي المپيك مي گويد، المپيك نمي تواند به اجبار در يك كشور تغييرات ايجاد كند، اما مي تواند به كمك ورزش به روند تغييرات مثبت كمك كند، به باور او تاريخ به بازي هاي المپيك در پكن به عنوان« مرحله برجسته اي در دگرگوني عالي چين» نگاه خواهد كرد.

و روزنامه نيويورك تايمز در سر مقاله اي به چين به دليل آنچه آن را اقتدار حزب كمونيست در اداره بازي هاي المپيك مي نامد مدال طلا مي دهد و مي گويد بازي ها به چين كمك كرد نفوذ بين المللي اش را تقويت كند، اما پكن توانست اين كار را بدون دادن هيچ امتيازي انجام دهد.

آری چین دیگر آسیایی نیست و جایگاهش تنها روی نقشه جغرافیایی تعیین نمی شود. المپیک خیلی پیش از دسته بندی های نظام بین الملل صاحب بلوک ها و قطب بندی دوگانه شد و بعنوان مصلح در میان قدرتهای دیگر شناخته شد.

و آن زمانی بود که جنگ در اوستیای جنوبی ‏آغاز شد، گویا جادوی چینیان اثر کرده بود که نماد صلح را از آن خود کنند و در این هیاهوی برپا ‏شده در اوستیا و در کشاکش جنگ سرد جدید، روسیه و ایالات متحده، چین بر فراز آشیانه پرنده اوج گرفت و ‏با فاصله تحقیرکننده با فاتحان سابق صدر نشین شد.

چين در مسير درستي گام بر مي دارد: حرکت به سوي اقتصاد آزاد و حاکميت قانون و از آنجا به سوي ‏دموکراسي. روزي فرا خواهد رسيد که نه تنها سالگرد کشتار وحشيانه ي دانشجويان در ميدان تيان- آن- من با ‏شکوه و در آزادي کامل برگزار شود بلکه آزادي و دموکراسي که خواست اين دانشجويان مقتول بود به نحوي ‏نهادين و غيرقابل بازگشت در چين حاکم شود.