تيم ملي فوتبال ايران در مصاف با عربستان شکست خورد. این موضوع همه فوتبال دوستان را ناراحت کرده است، چرا که آرزوی هر ایرانی است که افتخار و موفقیت تیم ملی فوتبال کشورشان را در عرصه های مختلف جهانی مشاهده کند، و در این صورت است که همه دست اندراکاران بگونه ای سعی می کنند از تمامی بازیکنان و کادر فنی تمجید کنند. ولی خدا نکند که تیم شکست بخورد. در آن صورت است که  تمامی نگاهها به سمت سر مربی تیم می رود و در همان ساعت برکنار می کنند.

همان چیزی که در مورد بازی ایران و عربستان پیش آمد و در آن « دایی» را همان ساعت اولیه برکنار و انتقادات تندی بر علیه او شکل گرفت.

البته این موضوع در فوتبال ایران و مربیان داخلی بویژه « دایی»  تازگی ندارد، چرا که از آن زمانی که دایی سکاندار تیم ملی فوتبال ایران شده است، برخی که لقب کارشناس حرفه ای را به خود داده اند از مدت ها پیش تلاش می كردند به هر بهانه ای وی را هدف بگیرند و با انتقاد هایی شاید کینه آمیز، زمینه ناکامی اش را فراهم کنند و امروزه بعد از مدتی  با برکناری «دایی» برخی از سایت ها و خبرگزاری ها که ادعای بی طرفی می کنند شروع به جو سازی شدیدی بر علیه این اسو فوتبال ایران کرده اند.

شاید اصلی ترین گناه دایی این بوده که در جوانی به كادر تیم ملی رسیده است و شاید هم خیلی از آقایان منتقد فکر می کنند که جای آنها را در تیم ملی گرفته است که البته به نظر می رسد همان جوانی دایی بیشترین گناه اوست.

اگر کمی به عقب برگردیم متوجه خواهیم شد که «دایی» از همان ابتدای حضورش در تیم ملی با بسیاری از واکنش های تند و مخرب منتقدان مواجه شد، اما با پشتکاری که داشت توانست بر همه آنها چیره شود و همانطور هم که همه دیده اند موفق شده تا نتایج قابل قبولی را با تیم ملی کسب کند. شاید بسیاری از منتقدان  وی درک نکرده و یا نمی خواهند درک کنند که دایی در چه وضعیتی تیم ملی را برعهده گرفت.

شرایط اسفبار فدراسیونی که به تازگی شکل گرفته بود و همچنین وضعیت بسیار بد تیم ملی در مرحله اول رقابت های مقدماتی جام جهانی دلایل بسیار خوبی بود تا هر مربی از زیر بار این مسئولیت شانه خالی کند، اما علی دایی در آن شرایط پذیرفت تا سمتی را بر عهده بگیرد که ممکن بود با حذف از رقابت های مقدماتی جام جهانی تمام حیثیت فوتبالی اش زیر سوال برود.

علی دایی در کوتاه مدت حضورش در تیم ملی دست به حرکتی زد که شاید در فوتبال ایران تاکنون کسی جرات انجام آن را نداشته . همه ما عادت کرده ایم و به نوعی اعتقاد داریم که همیشه این نام ها هستند که در زمین فوتبال بازی می کنند اما دایی در یک حرکت و ریسک بزرگ که شاید خیلی از همین منتقدانی که امروز از جوانی تیم ملی انتقاد می کنند و زمانی از انجام آن عاجز بودند موفق شد برای اولین بار به جوانتر ها رو بیاورد و بتواند با همان جوان ها از مرحله اول دور مقدماتی صعود کند علاوه بر بستن زبان منتقدانش یکی از خدمات بزرگ را به فوتبال ایران ارائه دهد و در این راه تحولی عمیق را در فوتبال زخم خورده ایران ایجاد کند.

از سوی دیگر شاید بسیاری از انتقادات وارده به«دایی»  به دلیل رفتار، اقتدار و صلابت اوست. اين اردبیلی خوش نام شخصیتی دارد که شاید به مزاق خیلی ها خوش نیاید(از جمله خود ما خبرنگاران) ولی فکر می کنیم که اگر وی تا همین حالا هم دوام آورده به خاطر همین اخلاق تندش است. سابقه نشان داده که مربیان پیشین که در این سمت بوده اند، بعد از بركناري از تیم ملی از دخالت افراد در ترکیب و تحمیل نفرات در ترکیب تیم خود سخن گفته اند ولی«دایی»  با همین رفتارش کاری کرده که کسی فکر دخالت در امور تیم ملی را نکند و این را بارها و به عینه نشان داده است. عدم دعوت بزرگانی چون کریمی و ... و حضور جوانانی که شاید در خواب خود تیم ملی را می دیدند و لغو بازی با ازبکستان و چانه زنی با فدراسیون از نشانه های بارز اقتداری است که شاید دایی به نوعی مدیون آن است.

همين موضوعات بهانه اي شد تا خيلي افراد دیگر نقدهای تندی در روزنامه علیه « دایی» بنویسند، و دلیل آن مقاله ها را تعصب شدید و موفقیت تیم ملی عنوان کنند، ولی سنگ انداری بر سرراه سر مربی تیم ملی فوتبال می تواند به  معنی حمایت از تیم باشد.

بهتر است در این بحث کلاه خودمان را هم قاضی کنیم و ببینیم که دایی با چه شرایط و با کدام امکانات فعالیت می کرد. متاسفانه مسئولان ما همیشه حرف زدن در مورد حرفه ای بودن را خوب بلدند اما در عمل چیزی مشاهده نمی شود. تیم ملی ما در حالی به مصاف عربستان رفت که از زمان حضور علی دایی فدراسیون آنطور که باید نتوانست بازی تدارکاتی مناسب برای تیم ملی فراهم کند.بعد از مدت ها دلمان به اردو اسپانیا و بازی با تیم های معتبر لالیگا گرم شده بود که نشد، بعد از آن هم بازی با چارلتون لغو شد و بعد هم مصر حاضر به بازی با ما نشد. براستی در این میان گناه دایی چیست! موضوع بسیار ساده است،  دایی در این میان نه تنها هیچ گناهی ندارد بلکه توانست زحمات زیادی در قبال تیم ملی نيز کشیده است، چرا تیم یک گروه است نه فرد و اگر تیم با شکست مواجه شود، مشکلات ساختاری در آن دخیل بوده است نه فرد که همه ما از این مشکلات و موانع موجود در سر راه تیم ملی باخبریم.

اگر « دایی » باعث شکست تیم ملی شد، پس چرا وی در سایپا توانست کمبودها را جبران کند و تیمش روال طبیعی را پیدا کند در واقع او در طول یک سال و نیم مربی‌گری باشگاهی عملکرد خوبی داشته است و تیمش سیر صعودی پیدا كند.

بايد گفت افتخاری که دایی در فوتبال به آن رسیده‌ است، به ذهن هیچ فوتبالیست نه تنها ایرانی، که حتی آسیایی نیز خطور نمی‌کند. کدام ایرانی و حتی کدام آسیایی است که در فینال جام باشگاه‌های اروپا حاضر شده باشد و مدال نقره آن مسابقات را به گردن آویزد؟ کدام فوتبالیستی است که در 149 بازی ملی برای کشورش 109 گل زده باشد؟ اولین و تنها بازیکن آسیایی که در مقر فیفا در زوریخ روی سن رفته باشد کیست؟ چه کسی است که در نمایشگاه فیفا جای پایش در کنار پله و مارادونا روی زمین به یادگار ثبت شده باشد؟ کیست که یک گروه موسیقی در برلین به افتخارش آهنگ می‌سازد؟ کیست که چندین فصل در معتبرترین لیگ‌های اروپایی و در بالاترین سطح بازی کرده است؟ دروازه‌های چلسی و آث‌میلان وصدها باشگاه مقهور قدرت اعجاب‌انگیز چه کسی شده است؟ کیست که اوتمار هیتزفلد، بکن‌بائر و پوشکاش به تحسینش لب گشودند؟

باید گفت با کوبیدن دایی نه او کوچک می‌شود و نه منتقدانش بزرگ می‌گردند. آن قدر مقام و شخصیت او بزرگ و دست‌نیافتنی است که این غرض‌ورزی‌ها، این کینه‌توزی‌ها و این حسادت‌ها نمی‌توانند ذره‌ای وجود اساطیری او را بیالایند چه که فوتبال ما و فوتبال این قرن به ستاره‌ای چون او افتخار می‌کند. اسطوره‌ای چون او که تا ابد سایه‌اش بر فوتبال ما و کشور ما سنگینی می‌کند هرچند قدرش را ندانیم و لعن و نفرینش کنیم و به تیر تهمت و افترا از خود برانیمش.

بدون شک نه من بلکه هیچ یک از منتقدان فوتبال نمی خواهند بعد از ناکامی ورزش ما در المپیک پکن، مردم کشورمان یک بار دیگر یک شکست و ناکامی دیگر را ببینند.

اما سوال اینجاست که چه کسی جایگزین « دایی» خواهد شد، بویژه در این مقطع که ممکن است کل ساختار تیم ملی تغییر پیدا کند.

نگاهی به خبرها نشان می دهد که محمد مايلي كهن، افشين قطبي، امير قلعه نويي و حتي غلامحسين پيرواني و بيژن ذوالفقارنسب از جمله کسانی هستند که هم اکنون به عنوان سرمربی جدید تیم ملی  نام برده مي شود. اگر این آقایان تحمل نقد داشته باشند، باید بگوییم تمامی آسامی یاد شده به نوعی برای ما به خوبی  شناخته شده هستند، و با سابقه مدیریتی، تاکتیکی و برنامه ریزی آنها آشنا هستیم، ولی واقعا آنها در تیم هایی که هم اکنون سکاندار آن هستند، توانستند به موفقیت برسند که اینک تیم ملی را به عهده بگیرند؟ آزموده را آزمودن خطاست.

نوشته شده برای ایسکانیوز