روزی که برای حفظ طبیعت بود
سیزده فروردین؛ روز طبیعت، روز پایان دوره جشن های نوروزی است. در این روز مردم بنابر یک سنت فرهنگی از خانه ها بیرون و به دشت و صحرا و باغ می روند تا آخرین روز عید را در طبیعت و در کنار سبزه و گیاه و آب روان چشمه ها و جویبارها به شادی بگذرانند.
اما متاسفانه همه ساله سیزده بدر حضور ناگهانی میلیونها نفر در عرصه های طبیعی موج گسترده ای از تخریب و آلودگی به جای می گذارد که جبران پیامدهای ناگوار آن اگر نگوییم ناممکن اما دست کم اینکه بسیار دشوار و پر هزینه است.
این پیامدها بیشتر دامن منابع طبیعی همچون جنگلها و مراتع را در بر می گیرد، زیرا این عرصه ها بسیار گسترده بوده و از سوی دیگر همچون پارک های ملی ومناطق حفاظت شده دارای ورودی های مشخص جهت کنترل حجم مسافران ورودی نیست.
همین محدودیت ها و در کنار آن رفتارهای وندالیستی موجب می شود که روز13 فروردین ماه که بعنوان طبیعت که برای تاکید بر نگهداری طبیعت نامگذاری شده است، خود بر روزی تبدیل شود که بیشترین خسارت بر طبیعت وارد می کند.
کشیدن قلیان، خوردن انواع پفک ها و چیس ها و تنقلات دیگر شاید بیشترین چیزی باشد که در بازید از پارک ها و منابع طبیعی دیده می شود، خوردن مساله نیست، ولی مساله این است که بعد از ساعتی در محیطی که تا قبل از رسیدن پای انسان فقط سبزه دیده می شد، جای خود را به همان زباله های می دهد، زباله هایی که نه نابود می شوند و نه تبدیل می شوند.
باید دانست وقتی که ما انسانها وقتی در دامان طبیعت بسر می بریم، در واقع هدف دوری از آن زندگی روزمره است و سپری کردن دقایقی در دامان طبیعت است چیزی که غیر آرامش معنوی و روحی بدست نیست.
در واقع کلیه موجودات چرخه طبیعت به محیطی امن و طبیعتی آرام که محل زیست و پرورش آنان است، نیازمندند؛ پس تخریب و بر هم زدن نظم این چرخه محیط از تهدیدات اصلی برای آنان محسوب میشود و در صورت عدم استفاده صحیح از آن، آینده دشوار، سخت و پرهزینهای برای جوامع انسانی رقم خواهد خورد.
مسلماً کسی به اندازه انسان در حفظ و نگهداری طبیعت موثر نیست. پس هیچ انسانی حق ندارد که در حق طبیعت احجاف کند و هر گونه ظلم و ستم را بر آن روا دارد.
در این راه به نظر می رسد که اگر پدر و مادرها از همان دوران کودکی، فرزندان خود را با طبیعت آشتی دهند، این ارتباط دوستانه با طبیعت، اتفاقات خوشایندی را برای هستی رقم خواهد زد، البته به شرطی که پدر و مادر خود در حفظ محیط زیست فعال باشند.
نگاهی به مناطقی که مردم آن با طبیعت ارتباط تنگاتنگی دارند و زندگی شان از طریق این ارتباط دو جانبه تأمین می شود، نشان می دهد که این دوستی غیر قابل انقطاع به نظر می رسد و مردم نسبت به طبیعت همانند فرزندانشان احساس مسئولیت می کنند و برای آن دل می سوزانند تا طبیعت نیز در برقراری یک زندگی آرامش بخش و مستغنی مددیار آنان باشد.
اما مردمانی که در شهرهای بزرگ سکنی گزیده اند و بنا به شرایط روز، کمتر در ارتباط با طبیعت هستند، هیچ چاره ای ندارند جز اینکه فرصت های به دست آمده را صرف ارتباط با طبیعت کنند.