بی اعتمادیدر زندگی روزمره این روابط انسانهاست که موجب می شود، ازدواج کنیم، همکار باشیم و دوستان زیادی را پیدا کنیم. این روابط در گذر زمان همیشه ویژگی ها و الگوی های خاصی داشته است، که بهترین نوع آن در جامعه سنتی دیده می شود.

در جامعه سنتی اکثر روابط بین شهروندان  از روی صداقت  و حسن رفتار صورت می  گیرد، دلیل آن نیز اهمیت داشتن ارزش ها و روابط تنگاتنگی است که زمینه کنترل افراد را از یکدیگر فراهم می کند.

اما امروزه در روابط اجتماعی شهروندان ارزش ها و قواعدی که پیش از این انتظار می رفت، رعایت و یا بهتر وجود ندارد، یکی از  این موضوعات که زمینه ساز حفظ روابط مستحکم و پایدار است، همانا اعتماد است.

اعتماد دريك جامعه مانند شيرازه اي است كه افراد يك جامعه را به هم پيوند مي دهد واز انفصال وپراكندگي آنها جلوگيري مي كند، ولی این اعتمادی در گذر زمان و با توجه به رویکردها ورفتارهای دولتمردان تبدیل به بی اعتمادی شده است.

همین امر به نوبه خود باعث ناهماهنگي و بي معنا شدن روابط بين آدمها يا همان به هم ريختگي روابط مردمي شده است و كشور را از نظر اجتماعي با مشكلات جدی روبه‌رو کرده است.

در واقع بحران از آن جا تلقی می شود، چون در روابطي كه اعتماد به ديگران باعث شفاف سازي در مناسبات شده و انسان‌ها را به هم نزديك تر مي‌كند بي‌اعتمادي زمينه ساز پرخاشگري در جامعه بوده و ضديت با قانون را موجب مي‌شود.

از سوی دیگر بي اعتمادي و یا بهتر سوءظن تأثيری شدید بر كاهش روابط وپيوندهاي اجتماعي دارد واين امرزمينه ي مناسبي براي ایجاد انزواي اجتماعي، احساس عجز واحساس تنهايي فراهم مي سازد.

دلیل آن نیز مشخص است، شاید یکی از دلایل آن شکاف طبقاتی و زندگی مادی گرایی است. در واقع ثروت، قدرت، منزلت ودانش، انتظارها ،توقعات ومطالباتي رابه وجود مي آورد كه اجابت آن ازعهده ي بسياري ازجوامع خارج است.

ازسوي دیگرمادی گرایی و به طبع آن تضعيف ارزشهاي مذهبي كاركردخود را از دست داده است وانسانها كم وبيش سراسيمه به دنبال دستيابي به اهداف مادي مي دوند. اهدافی که نرفتن به دنبال آن یعنی بی آبرویی، یعنی دیوانه یعنی فقیر.

دراين شرايط هركس به دنبال منافع خودش است ومي خواهد"گليم خودرا ازآب بيرون بكشد"،چنين وضعيتي درتاريخ ما شاهدبسيار دارد. به گونه اي كه درعميق ترين لايه هاي فرهنگ وزبان وادبياتمان رسوخ كرده است.وجود ضرب المثل هاي بي شماري كه بر"چسبيدن كلاه خود"،"آسته رفتن وآسته آمدن"و"زبان سرخ"را دركنترل داشتن، تأكيد مي كنند، حكايت از ريشه هاي تاريخي بي اعتمادي اجتماعي درجامعه ي ما دارد.

بنابراین در جامعه ای که ارزش با مادیات و ثروت سنجیده می شود، همه دنبال کسب اینگونه ارزش ها- از طریق تحصیلات، اشتغال و جرائم-  هستند.

در این زمینه وقتی حکومت نتواند شرایط مناسب( تحصیلات= اشتغال) برای رسیدن به اهداف را فراهم کند، کشور به سمت جرائم می رود، در این حالت و به مرور زمان بی اعتمادی در جامعه به اوج خود می رسد.

سيستم كنترل بيروني (قانون ومقررات)و وعظ عالمانه ومذهبي ديگر دراين شرايط نیز نتيجه نمي دهد، بالاخص وقتي كه كنترل كنندگان و واعظان خود با رفتارهای خود باعث بوجود آمدن اين فرآيند بی اعتمادی هستند.