جوانانی که در نظام جمهوری اسلامی ایران متولد شده اند، امروزه همان جوانان 20 تا ۳۰ ساله ای هستند، که نیمی از واجدین شرایط و تاثیرگذارترین گروه اجتماعی در انتخابات محسوب می شوند.
در سالهای اخیر به دلیل گسترش تعداد دانشجویان و فعالتر شدن این قشر عظیم در عرصه های سیاسی و اجتماعی و نیز به دلیل برخی زیاده روی ها مساله ی دانشجویان و نقش آنها در جامعه، موضوع روز بسیاری از گزارشات، تحلیل ها و مقالات شده است؛ بنابراین برای هر سیاستمداری " به ویژه نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری"ضروری به نظر می رسد، گرایشات جوانان را شناخته و روی آنها برنامه ریزی کند.
ارزش این سخن تا آنجاست که به گفته رابرت مرتون نسل تحصیلکرده و دانشجو نسل دموکراسی خواه خواهند بود و این یکی از کارکردهای پنهان دانشگاهها می باشد.
با توجه به نقشی که جوانان در آینده کشور از لحاظ اداره امور و فعالیت ها دارند روشن است که فهم الگوی عوامل موثر بر مشارکت سیاسی آنان ما را قادر می سازد کنش سیاسی آنان را پیش بینی کنیم.
از سوی دیگر قدرت وتوانایی جوانان در دامن زدن به تحولات اجتماعی و جهت دادن به این گونه تحولات ما را ناگزیر می سازد که رفتار سیاسی جوانان را به عنوان یک عنصر در درک وضعیت عمومی جامعه مد نظر داشته باشیم.
امروزه محیط دانشگاه هویت جدیدی برای جوانان بوجود می آورد و آنها را از افراد دیگر متمایز می کند. هویتی که در قالب تیپ دانشجویی متبلور می شود و همین تیپ دانشجویی مورد الگوی دیگر جوانان دیگر قرار می گیرد .
بنا برهمین است که یک نامزد انتخابات شعارهای انتخاباتی و برنامه های خود را بر حسب نگرش های افرادی که بیشترین جمعیت کشور را به تشکیل دارند ، تدوین می کند ، تامورد مقبول آنها قرار گیرد.
حضور گسترده جوانان در انتخابات مشهور سال 1376 که محمد خاتمی با رای بالا به پیروزی رسید نقش بسیار مهمی داشت.
شعار انتخاباتی آقای خاتمی در رقابت های انتخاباتی 76 یعنی «آزادی» در واقع همان چیزی بود که اکثریت جامعه ایران (جوانان و دانشجویان)به آن گرایش داشتند، و محور مطرح کردن این سخنرانی در دانشگاه یا همان مهد روشنفکری بود.
اقای احمدی نژاد نیز با واقف بودن بر اهمیت دانشجویان و جوانان حلقه مشاوران جوان را طراحی کرد، تا از این طریق بتواند نقش آنان را در دولت نهم پررنگ تر نشان دهد. در انتخابات جاری نیز عمده نامزدها، توجه به جوانان را به عنوان محور برنامه های خود معرفی کرده اند.
گذشته از گزارشات و تحلیل های مغرضانه خارجی درباره حرکت های دانشجویی، افراد و گروههای داخلی با توجه به خاستگاه سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و علمی خود سخنی در این باب مطرح کردند.
در میانه ی بحث ها و اظهار نظرها، درگیری های لفظی بین برخی گروهها و دستجات در گرفت. گروهی متهم شدند به اینکه قصد استفاد ابزاری از دانشجویان را برای چانه زنی در بدست گرفتن قدرت بیشتر دارد. گروه دیگر متهم شد به اینکه قصد دارد دانشجویان را به پیاده نظامی علیه حاکمیت تبدیل کند. کسان دیگری متهم شدند به اینکه اساس دانشگاه را توطئه غرب می دانند و به دانشجو به چشم یک عنصر تربیت یافته غرب نگاه می کنند. اظهار نظرها و بحثهای دلسوزانه و راهگشا در میانه این غوغاها گم شد و حاصل؛ خسارتی است که دانشجو و دانشگاه می بینند و ضرری که در نهایت عاید جامعه اسلامی مان خواهد شد.
یورگان هابرماس، دانشجویان را یک «عامل انقلابی» همچون طبقه کارگر صنعتی در نظر نمی گیرد. از نظر او حرکت جمعی و فراگیر دانشجویان یک «عرصه نمادین» را در جامعه به وجود می آورد که از طریق آن «عرصه عمومی» که زیر فشار هژمونی دستگاههای تبلیغی، سیاسی و اقتصادی رسمی قرار دارد، تا حدی فراخ می شود. از نظر او اگر «عرصه عمومی نقد» از اقتدار سیاسی و اقتصادی دولت و گروههای قدرتمند آزاد نباشد، حتی دموکراسی های پارلمانی می توانند آفت زا شوند و نابرابری ساختاری را تشدید کنند، لذا دانشجویان با تکرار حرکت های جمعی، نشست های عمومی و بیانیه های خود به آزاد سازی فضای عرصه عمومی به نفع کل جامعه کمک می کنند، از دیدگاه وی دانشجو یک نیروی رهایی بخش انقلابی نیست، بلکه نیرویی «نمادین» است که رهایی بخشی را از طریق اثر گذاری بر عرصه عمومی نقد و افکار عمومی در جامعه دنبال میکند.
نظریه دومی نیز وجود دارد که معتقد است دانشجویان در جامعه، عامل و مولد «فرهنگ جدید سیاسی» هستند. از این منظر آدمیان و شهروندان پیش از آنچه در زندگی روزانه از عقل حسابگر خود فرمان بگیرند از «فرهنگ» جامعه فرمان می گیرند، یعنی از همان الگوهایی که در جامعه «جا افتاده» و مردم بدون اینکه در صحت و سقم آنها وارسی کنند از آنها پیروی می کنند. از این زاویه بخش اعظم سیاست در جامعه از طریق الگوهای فرهنگ سیاسی جامعه شکل می گیرد.
معمولاً فرهنگ و خصوصاً فرهنگ سیاسی به مرور زمان تحت سیطره و هژمونی سیاسی ـ تبلیغی دستگاههای رسمی و حاکم بر جامعه شکل می گیرد. در چنین شرایطی دانشجویان با حرکتهایی جمعی و تکرار شعارهای خود، به تدریج فرهنگ سیاسی جدیدی را در برابر فرهنگ سیاسی رسمی موجود در جامعه ایجاد می کنند. به بیان دیگر دانشجویان نقش روشنفکران توزیع کننده را بازی می کنند، به این معنا که از میان اندیشه های روشنفکران در خصوص مفاهیم و نظریات گوناگون، تعدادی از آنها را که مرتبط با نیاز زمانه تشخیص می دهند، انتخاب کرده و به طور مرتب به عنوان مطالبات خود در حرکت های دانشجویی تکرار می کنند و همین تکرار مفاهیم به تدریج جای خود را برای ظهور یک فرهنگ و رفتار سیاسی جدید در جامعه باز می کند.
این یک امر مسلم است که دولت و حکومتی که بصورت مشارکتی از طرف مردم بخصوص جوانان انتخاب نشده باشد از نظر مشروعیت دچار تزلزل می شود و تا وقتی که جوانان خود را در عملکرد دولت شریک ندانند هرگز از این دولت حمایت نمی کنند، لذا برای اینکه جوانان احساس شکاف بین خود و دولت نکنند باید برنامه هایی را در جهت ایجاد نهادها و تشکیلات سیاسی داوطلبانه که باعث جامعه پذیری جوانان می شود تدارک ببینند و زمینه های عضویت جوانان در این نهادها را جهت بحث و گفتگوی آزاد سیاسی فراهم کنند تا جوانان را از حالت انفعال خارج کرده و در آنها حس مسولیت و هویت بوجود بیاید زیرا که همین جوانان سکان داران آینده این مرز و بوم هستند.