کودکان و انتخابات دهم
چند روزی که از تجمع حامیان کاندیداهای دهمین انتخابات ریاست جمهوری می گذرد، در این مدت خیابانهای ایران شاهد حضوری جوانان و نوجوانانی است که در 30 سال گذشته بی سابقه بوده است. این تجمع از عصر هر روز شروع شده و تا پاسی از شب ادامه دارد. اما آن چیزی که در این تجمع ها بسیار جالب توجه است حضور کودکانی است که با به دست گرفتن پارچه های رنگی و پوسترهای انتخاباتی همگام با اعضای خانواده مشغول تبلیغات هستند.
هر چند که این کودکان حق رای در این دوره از انتخابات را ندارند، ولی چون تاثیر پذیرفته از فضای انتخاباتی کشور هستند، زمینه مناسبی برای بالا بردن شعور سیاسی کشور در آینده محسوب می شود.
تاملی کوتاه در رفتار و کنش های این کودکان همانا می تواند نشان دهنده روندی از سیاسی بودن کشور قلمداد می شود که تاثیر پذیرفته از نهادهای جامعه پذیر از جمله خانواده است.
در واقع رابطه مستقیمی بین سطح مشارکت والدین و کودکان دیده می شود، به عبارت دیگر هر چقدر میزان مشارکت سیاسی والدین بیشتر باشد، به همان میزان نیز میزان شعور و توسعه سیاسی یک کشور در دراز مدت بیشتر می شود.
مثال این گفته را می توان در ایام محرم بویژه عزاداری تاسوعا و عاشورا مشاهده کرد که در آن حضور واالدین باعث حضور کودکان نیز می شود.
در مورد تبیلغات انتخاباتی نیز وقتی کودکان ملبس به نماد یک کاندیدا در میادین حاضر می شوند، این خود دلیلی بر موافقت اولیه خانواده است که این روزها با آن موافق هستند، بلکه حتی دیده می شود که گاهی خود خانواده نیز برای نوزدان و خردسالان لباس رنگی به نفع یک کاندیدا ( بیشترسبز رنگ) تهیه می کنند که همانا نشانه ای از افزایش مشارکت سیاسیاست.
آنچه که در اینجا حائز اهمیت می شود، جامعه پذیری کودکان تحت تاثیر خانواده می باشد که سرعت روند جامعه پذیری سیاسی را در ایران بیشتر خواهد کرد.
جامعه پذیری سیاسی مقوله ای است که در آن کودکان، برای حضور در حوزه سیاسی آماده می شودند.
در واقع انسانها در زندگی اجتماعی خویش در فرایند كنش متقابل با یكدیگر بسر میبرند و برهمین اساس چگونگی زیستن در ابعاد مختلف اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی را در جامعه میآموزند و به آن عمل میكنند، در این فرایند رفتاری انسانها دارای نگرش و شخصیت میشوند. نگرش و شخصیت سیاسی افراد نیز در این راستا تكوین یافته و سازماندهی میگردد.
در فرایند جامعهپذیری سیاسی، افراد با سیستم سیاسی در نظام اجتماعی آشنا میشوند و عكسالعمل خویش را در مقابل پدیدههای سیاسی تعیین میكنند.
دوركهايم بر نقش والدين و خانواده در انتقال فرهنگ و جامعه پذيري سياسي و رواني و ديني تاكيد مي نمود. خصوصا آنكه كودك همه ي داشته هاي فرهنگي ـ حتي گرايشات حزبي و رهبري سياسي ـ خويش را از والدين خود اخذ مي نمايد. اين امر از همان ابتداي كودكي او مشهود است. اما در خلال مرحله ي رشد و خصوصا از زماني كه هويت «من» خود را ادراك نموده باشد، قادر به تحقق نوعي استقلال در زمينه ي اعتقادات ، احزاب مكاتب سياسي مي گردد.
اين نكته مورد تاكيد روانشناسان اجتماعي و خصوصا اصحاب نظريه ي تعليم اجتماعي مي باشد. كه برخي از مطالعات و پژوهش هاي سياسي نظير پژوهش « برلسون » كه تخمين مي زند كه در حدود 90 درصد افراد نوجوان (بالغ) در زمينه ي نامزدهاي انتخاباتي ـ چه در عرصه ي سياسي ، يا محلي و ملي ـ با والدين خود همصدا بوده اند.
ژان پياژه معتقد بود كه تطور نظم شناختي فرد بر پايه ي جامعه اي است كه در خلال دوران هاي زندگي اش (طفوليت ـ بلوغ ـ رشد و عقلاني شدن) در آن سير مي نمايد. در مرحله ي اول اشياء محسوس پيرامون خود را احساس مي كند، اما از مرحله ي دوم است كه تفكر را به ماوراي محسوسات گسترش داده و در مرحله ي سوم توانايي ادراك همه ي اشياء محسوس و مجرد ( مابعد الطبيعي ) فراهم مي گردد. نظير اين تطور در اكتساب شناخت پيرامون نظام سياسي و چگونگي تطور نظم شناختي فردي و به كار گيري آن در صدور احكام ارزشي و اخلاقي در زمينه ي اين نظام و يا به طور كلي فرهنگ شناخت سياسي مشاهده مي شود.
استوان و همکاران در مطالعاتی پیرامون درک سیاسی کودکان به این نتیجه رسیدهاند که، گرایشات سیاسی برحسب افزایش سن زیادتر میشود و مرتباً با زمینههای متفاوتی که افراد در آنها قرار دارند، منطبق میگردند، آنها همچنین ادعا میکنند که، یادگیری از 3 سالگی شروع میشود و تا 7 سالگی تکمیل میگردد. یادگیری سیاسی در این سنین بیشتر تابع محیط میباشد. در سن 8 تا 10 سالگی آگاهی انسان بیشتر در قالب مفاهیم مجرد قرار میگیرد..
استوان و هس براساس تحقیقاتی که انجام دادهاند، ادعا دارند که، کودکان آمریکائی در سن 7 یا 8 سالگی خودشان را به لحاظ ذهنی در یکی از دو حزب بزرگ کشور مییابند.
لان معتقد است که خانواده بعنوان یکی از نهادهای نخستین میتواند به سه طریق ذیل عقاید سیاسی فرزند را تحتالشعاع خویش قرار داده و باعث گسترش آن شود:
1- از طریق اعمال اصولی که خانواده دنبال میکند.
2- از طریق تعیین جایگاه کودک در زمینه اجتماعی خاص.
3- از طریق قالبسازی شخصیت کودک.
این نظریه ها موید این است که در جامعه امروز ایران که انتخابات شکل خاصی به خود گرفته است، کودکان بیشتر از هر زمان دیگر در محیط خانواده درگیر انتخابات شده اند. کودکان خواسته یا ناخواسته در مناظرات و بحث هارا گوش می کنند بدون اینکه اظهار نظری بکنند. و اگرهم به مباحث انتخاباتی واد شوند عقاید دوستان و والدین است.
کودکان در این محیط تحت تاثیر افکاری هستند که ممکن است در آینده مسیر سیاسی آنان را رقم بزند. این موضوع در ایام انتخاباتی که انگیزه و اجازه هر گونه مباحثی را می دهدفرصت بیشتری را برای آنان فراهم می کند که روند در جامعه پذیری سیاسی قرار بگیرند.
نکته مهم اینجاست که انتخابات فرصتی را فراهم می کند تا منتقدین با آزادی بیشتری برنامه ها و چه بسا حکومت را نقد کنند. که همین مقولات می تواند جهت استراتژی و ایدئولوژی شهروندان را نسبت به جامعه تغییر دهد.
بعنوان مثال شعارهایی که امروزه در مورد یکی از کاندیداها و حمایان او ( بسیج و حکومت ) از سوی بزرگتر ها مطرح می شود ذهن بچه ها را درگیر و بدون تامل و اندیشه در ذهن آنها تثبیت می شود که در آینده تبعات بسیار منفی برای حکومت خواهد داشت.