فرار مغزها این بنیان برافکن جامعه
بر اساس گزارش جدید صندوق بین المللی پول، ایران رتبه اول را در آمار مهاجرت نخبگان از میان 91 کشور در حال توسعه یا توسعه نیافته دنیا کسب کرده است.
صندوق بین المللی پول در این مورد گزارش داده است که سالانه حدود 180 هزار ایرانی تحصیلکرده به امید زندگی و یافتن موقعیت های شغلی بهتر از کشور خارج می شوند، این صندوق بین المللی در گزارش خود می افزاید که رقم خروج حدود 180 هزار نخبه تحصیلکرده از ایران به معنی خروج سالانه 50 میلیارد دلار ارز از کشور است.
در بین سالهای 1375-1360 حدود 2 میلیون نفر ایران را ترک کردهاند که تقریباً 70 درصد آنان از نخبگان علمی و تحصیلکردگان بودهاند (راد، 1383). پس از سال 1375 به بعد نیز از این سیر مهاجرت کاسته نشده و حتی گفته میشود موجهای پردامنهتر و جدیدتری از مهاجرت پدیدار شده است؛ به طوری که سال 1378 بیش از 800 نفر با مدرک دکترای تخصصی از ایران مهاجرت کردهاند.
هم اکنون بیش از 250 هزار مهندس و پزشک ایرانی و بیش از 170 هزار ایرانی با تحصیلات عالیه در آمریکا زندگی می کنند و طبق آمار رسمی اداره گذرنامه در سال 87 روزانه 23 نفر با مدرک دکترا 15 نفر با مدرک کارشناسی ارشد و 5475 نفر با مدرک کارشناسی از کشور مهاجرت کرده اند.
باید توجه داشت که مهاجرت هر نخبه تحصیلکرده از کشور به معنای بر باد دادن فرصت های توسعه ملی است و کشور را تبدیل به کارگاه مجانی تربیت نیروی انسانی متخصص برای کشورهای توسعه یافته دنیا می کند.
اگر آمار صندوق بین المللی پول درباره زیان 50 میلیارد دلاری فرار نخبگان از کشور درست باشد باید گفت که سالانه از روند مهاجرت نخبگان از کشور معادل درآمد فروش نفت زیان مالی و اقتصادی متحمل می شویم.
در واقع یک نخبه که تحصیلات عالیه را پشت سر می گذارد تا به مرحله بالندگی برسد، میلیونها تومان برای دولت و کشور متبوع هزینه و برای کشور نخبه پذیر میلیونها دلار سود در بر دارد.
توجه به آمارهای مختلف که از سالهای قبل در رسانههای مختلف ارائه می شود و از فرار مغزها یا به عبارتی مهاجرت نخبگان به کشورهایی اروپایی و آمریکا حکایت دارد، بحث های زیادی مطرح است که چرا مغزها و نخبگان، کشورهای خود را رها کرده و به سوی کشورهای پیشرفته مهاجرت می کنند؟ این موضوع محققان زیادی را به فعالیت پژوهشی و یافتن علل قضیه مشغول کرده است. بعضی از محققان علل آن را آمیخته ای از عوامل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، آموزشی و . . . می دانند و برخی نیز دلایل اقتصادی را مهمترین دلایل فرار مغزها ذکر کرده اند و حتی از این پدیده بعنوان مهاجرت اقتصادی یاد می کنند. مروری بر تحقیقات انجام شده این ایده را القا می کند که دلایل اقتصادی از علل تامه فرار مغزها نبوده، اما از علل اصلی آن محسوب می شود.
مهاجرت نخبگان در سالهای اول انقلاب نیز علل شناخته شده سیاسی و فرهنگی داشت. در سالهای اخیر با اینکه هنوز علل سیاسی یکی از عوامل مهاجرت قلمدا می شود، ولی با این حال عوامل دیگری نیز همچون احساس منزلت، هویت ملی، نامتوازن بودن آموزش عالی نیز در مهاجرت آنان دخیل است.
حدود چهار دهه پیش جلال آل احمد در کتاب "در خدمت و خیانت روشنفکران" فرار مغزها را ناشی از تفاوتهای فرهنگی بین محیطهای آموزشی و جامعة سنتی میدانست: «فرنگ و مدرسههای آلافرنگ ما جوانان را برای زندگی در محیطهای فرنگی (متروپل) میپرورند و آن وقت ایشان را در حوزههای اجتماعات سنتی که گرفتار استعمارند رها میکنند. حاصل این مشکل، اول، فرار مغزها است. برخورد با اعتقادات سنتی هست» .
جدا از عواملی که در پدیده فرار مغزها موثر هستند، که مجال بیشتری را می طلبد، باید گفت بررسی تاریخ توسعه کشورهای پیشرفته، نشان می دهد سرمایه انسانی نقش مهمی در فرآیند پیشرفت آن ها برعهده داشته و یقینًا جامعه صنعتی، توسعه اقتصادی و پیشرفت تکنولوژیکی خود را مرهون وجود سرمایه انسانی می داند. بنابراین باید جوامع درحال توسعه نیز جهت گذار از عقب ماندگی و رسیدن به مراحلی از توسعه، ناگزیر از تقبل هزینه در ایجاد سرمایه انسانی و اهمیت دادن به توسعه دانش در جوامع خود هستند.
ولی چون ترک وطن نیروی انسانی متخصص و خبره، به لحاظ اینکه هزینه های صرف شده جهت آموزش آن جبران نشده، کشورها را به خلأ نوابغ مبتلا کرده و زیان جبران ناپذیری متوجه کشورهای درحال توسعه خواهد کرد و کشور را همچنان در عقب ماندگی نگه خواهد داشت. بنابراین با توجه به نقش نیروی انسانی ماهر در توسعه و آمار مهاجرت آنان، ضروری است که خواب را از چشم مدیران دولتی و مسئولان عالی رتبه کشور که اعتقاد زیادی به فرار مغزها ندارند، دور کرده تا شاید با برنامه ریزی اصولی و ایجاد فضایی مناسب زندگی در کشور، جلوی این روند بنیان برافکن مهاجرت نخبگان را گرفت و یا لااقل شیب صعودی مهاجرت نخبگان و تحصیلکردگان را کند کرد.