مهرپرستي يا ميترائيسم در ايران
مهر يکي از بزرگترين ايزدان يا فرشتگان آيين مزديسناست و آريا و آريايي همواره با مهر ياد شده است.
مهر در باورهاي باستاني ايرانيان، خدايي بسيار کهن و احتمالاً پيش زردشتي است، اما در سنت ديني زردشتي در رده پايين تر از اورمزد قرار مي گيرد و آفريده او به شمار مي آيد تا از آفرينش او پاسداري کند.
او خداي پيمان است و پيمان ها و نظم و راستي را نگاهباني مي کند. وظيفه مهم او نظارت بر پيمان ها است.
او با هرکه پيمان را بشکند دشمني مي کند و در اين صورت است که به خداي جنگ مبدل مي شود، از اين رو سپاهيان در ايران باستان پيش از رفتن به جنگ با کشورهاي ضدمهر بر بالاي اسب هايشان نيايش هايي به درگاه مهر انجام مي دادند و ريشه ميترائيسم در غرب از همين جا است، زيرا از طريق همين سربازان ايراني مهرپرستي به ميان روميان برده شد.
و در قرن اول و دوم ميلادي به يکي از بزرگترين آيين هاي ديني روم تبديل شد و پرستشگاه هايي نيز براي اين ايزد در مناطقي که زير سلطه روميان بود برپا شد. روميان نيز همانند ايرانيان، ميترا را خدايگونه اي بزرگ، نيرومند و پيروزي بخش مي دانستند و به او لقب خورشيد شکست ناپذير داده بودند. از ميترائيسم در روم و کشورهاي همجوار آن نقش برجسته هايي باقي مانده است که از اين طريق مي توان به باورهاي آنان درباره مهر پي برد.
در اين نقش برجسته ها، مهر به صورت کودک از صخره زاده مي شود، با دشنه اي که روزي با آن گاو نر را مي کشد و با مشعل آتشي که نماد نوري است که با او به جهان مي آيد.
در اين نقش برجسته ها، نبرد مهر با گاو نر نيز به تصوير کشيده شده است که نمادي از آفرينش است.
در بيشتر آثار تاريخي و ديني به جا مانده از دوره مادها ردپايي از مهر ديده مي شود که نشان دهنده آن است که مهر در آن دوره نيز مورد توجه بوده است.
با شکل گيري دولت هخامنشي، پرستش مهر و ناهيد در ايران متداول نشد و در زمان فرمانروايي کوروش دوم، کمبوجيه دوم، داريوش يکم، اردشير يکم و داريوش دوم نيز سخني از مهرپرستي و ناهيدستايي در ميان ايرانيان نيست و احتمالاً زمينه هاي پرستش اين دو خدا، به تدريج فراهم شده است و در زمان اردشير دوم رسميت پيدا کرده اند.
زيرا نخستين بار در زمان اردشير دوم است که دو اثر مهم درباره مهرپرستي و ناهيدستايي به چشم مي خورد.
امروز نيز با وجود گذشت هزاران سال از پرستش مهر، اين ايزد همچنان مورد احترام زردشتيان است و زردشتيان مراسم ديني خود را در زيارتگاه هاي مهر برگزار مي کنند و طي نيايش هاي خود نثارهاي کوچکي به اين ايزد بزرگ که نگاهبان راستي و نظم و دشمن دروغ و نابودکننده ناراستي است، تقديم مي دارند.
و جشن مهرگان را نيز به افتخار اين ايزد بزرگ هر ساله در شانزدهم مهرماه برگزار مي کنند.در سنت ها نيز آيين هاي شب يلدا را با آيين هاي مربوط به مهر ارتباط مي دهند.زيرا به اعتقاد مهرپرستان، مهر در روز اول دي ماه يعني در سحرگاه شب يلدا به دنيا مي آيد و با تولد او فروغ بر تاريکي و نور بر ظلمت چيره مي شود.

در ادبيات مذيسنا (كتاب آيين ميترايي) ميترا يا همان خورشيد نشاني پادشاهي و چيرگي ايران بود كه براساس اعتقادات آرياييهاي نخستين، در هيئت شيري گاوي را كه مانع سعادت آدمي بود به قتل رساند و نقشي كه هماكنون در زيرپلههاي كاخ آپادانا در تختجمشيد ميبينيم كه در آن شيري، گاوي را ميكشد، نمادي از همان ميتراست.
پس از حمله اعراب به ايران، نشان ملي ايران كه شامل تنديس ميترا و شيري كه خورشيدي در پشت آن سوار شده است با حذف تنديس ميترا كه از الهههاي آريايي محسوب ميشد، حفظ گرديد و تا زمان صفويه نقش شير و خورشيد در تمام پرچمهاي ايران وجود داشت و در دوره صفويه نيز به استثناي شاهاسماعيل و شاهطهماسب ساير پادشاهان صفوي نشان شير و خورشيد را روي پرچم خود حفظ كردند و در زمان شاهعباس اول روحانيون شيعه براي اين نشان ملي توجيح مذهبي نهادند.
شير را كه در زبان عربي اسد ناميده ميشود به واسطه يكي از لقبهاي امامعلي(ع) كه اسدالله است، محترم شمردند و خورشيد را نيز بهعنوان مظهر روشنايي و پاكي به رسميت شناختند.
در زمان نادرشاه افشار بار ديگر شير و خورشيد در پرچم ايران احيا شد، ولي هنوز شير شمشيري در دست ندارد تا زمان قاجاريه در هيچ يك از سكهها، سنگنوشتهها، نگارهها و قاليچههاي ايراني نقش شمشير ديده نميشود. البته در دوره صفويه بعضي از پرچمها از نقش شمشير دو لبه كه نشان شمشير امامعلي(ع) است، استفاده كردند.
آقامحمدخان قاجار نخستين كسي بود كه شير و خورشيد را بههم آميخت و در پرچم شير و خورشيد ايران، شمشير به دست شير داد.
در زمان فتحعليشاه سهنوع پرچم وجود داشت؛ يكي پرچم سرخ كه در هنگام جنگها به كار برده ميشد با نقش شير نشسته بدون شمشير و يكي پرچم سبز با شيري نشسته با شمشير و خورشيد بر پشت و دستي كه از غيب ميآمد (نمايي از يك دست كه دست امامعلي(ع) است) كه از اين پرچم در زمان صلح استفاده ميشد.
فتحعليشاه در هنگام ورود به شهر پتروگراد، پرچمي را به كار گرفت با نگار زيبايي از شير و خورشيد در رنگي كاملا سفيد كه پرچم سفيدنشان دوستي بود.اما اميركبير نخستين كسي بود كه اين سه رنگ را با همآميخت و پرچم سهگانه را يگانه كرد و نقش شير و خورشيد و شمشير را در اين پرچم به كار گرفت.
در زمان انقلاب مشروطه، اين سه رنگ و نشانهها، شير و خورشيد به رسميت شناخته شد و به موجب اصل پنج متمم قانون اساسي نقش ملي ايرانيان شد.
در مذاكرات مجلس اول روحانيون مشروطهطلب در مورد ارتباط اين نشان ملي با مذهب چنين استدلال كردند كه چون انقلاب مشروطه در ماه مرداد يا برج اسد به پيروزي رسيد و نيز اسد يكي از لقبهاي امامعلي(ع) است، پس نقش شير كه نشان دليري و مردانگي است و شمشير نيز كه مراد از آن شمشير علي(ع) است، مخالفتي با شرع اسلام ندارد و چون ماه مرداد هوا بسيار گرم است خورشيد كه در پشت شير قرار گرفته نشان گرما، نور و روشنايي بخشي بايد در پرچم و نشان ملي ايران قرار داشته باشد.
به اين ترتيب، شير و شمشير و خورشيد رسما بهعنوان نشان ملي ايران به رسميت شناخته شد تا اينكه در سال 57 امامخميني(ره) در يك سخنراني كه در كتاب صحيفه نور هم چاپ شده اين نشان را حكومت و رژيمهاي ستمشاهي دوهزار و 500 ساله شاهنشاهي دانست و بعد هم اين نشان حذف شد.