جامعه تاريخ است زيرا دائما در حال حركت تاريخي است، خود را دگرگون مي‌كند و پيوسته در حال دگرگون ساختن خود، اعضايش، محيطش و نهادهاي وابسته به سر مي‌برد. در اين ميان خانواده كه مهم‌ترين نهاد در ميان نهادهاي ديگر محسوب مي‌شود در راستاي اين تغييرات دچار دگرگوني‌هاي زيادي شده و توانسته تا حدي پديده‌هاي مرتبط با خود مثل ازدواج و طلا‌ق را نيز تغيير دهد.

ازدواج به خاطر اينكه در ميان موضوعات مربوط به خانواده مهم‌ترين عامل در ايجاد جامعه سالم است، مهم‌ترين پديده محسوب شده و در ميان انديشمندان علوم اجتماعي چون با اراده خود انسان تشكيل و فسخ مي‌شود جزو حوادث مهم چهارگانه زندگي (تولد، ازدواج، طلا‌ق و مرگ) شمرده مي‌شود.

در اين مقوله، همسرگزيني به عنوان سنگ‌بناي اوليه تشكيل خانواده از اهميت زيادي برخوردار بوده و تحت‌تاثير عوامل فردي (ميزان درآمد، سن، تحصيلا‌ت، شغل) تحولا‌ت ساختار فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي پيرامون خود بوده است. ‌ هر يك از اين معيارها در هر دوره و مقطع زماني بدون آنكه بي‌تاثير از معيارهاي ديگر باشد عامل مهمي در امر همسرگزيني مي‌شود. ‌ به‌عنوان مثال همسرگزيني در جوامع سنتي عمدتا مبتني بر خانواده گسترده بوده است. خانواده گسترده يك واحد توليدي- مصرفي است كه وظايف و كاركردهاي متعددي داشته است، از جمله كاركرد اقتصادي، بهداشتي، آموزشي، نگهداري از سالخوردگان و... ‌ يكي از كاركردهاي اين نوع خانواده انتخاب همسر براي فرزندان بوده است. ‌

در خانواده گسترده حوزه همسرگزيني جوانان تحت اقتدار والدين بوده و از مختصات آن ازدواج پدر مكاني، سن پايين، تفكيك و عدم ملا‌قات زوجين تا لحظه عروسي و با تاكيد بر درون همسري خويشاوندي بوده است. بنابراين در اين نظام سنتي نوجوانان تقريبا فرصتي براي عاشق شدن نداشته و اگر هم عاشق مي‌شدند هيچ راهي براي فرار از سنت خانوادگي نداشتند. زندگي با شوهر، قبل از آمادگي براي روابط جنسي سبب مي‌شد كه دختر غالب اوقات عاشق همان مردي شود كه شوهرش بود بنابراين در اين جوامع انتخاب همسر نه براساس ميل و علا‌قه دو طرف به ازدواج بلكه به دليل جبر اجتماعي صورت مي‌پذيرفت.

اين در حالي است كه ازدواج و تشكيل خانواده در جوامع صنعتي و شهري امروز، برخلا‌ف گذشته كه براساس جبر اجتماعي صورت مي‌گرفت امروزه بيشتر به صورت نوعي انتخاب درآمده است تا نوعي ضرورت، كه به تناسب گذشت زمان معيارها را نيز دگرگون مي‌كند. ‌ امروزه معيار عشق آنچنان گسترده شده كه به عامل مهمي در ازدواج تبديل شده است. به نحوي كه عشق و علا‌قه طرفين جزيي از قرارداد اجتماعي شناخته شده و اين موضوع شخصي توانسته يكي از محورهاي مهم همسر گزيني شود.

اين درحالي است كه در خانواده گسترده در آن زوجين تا لحظه ازدواج همديگر را نمي‌ديدند. مفهوم عشق رمانتيك تا پيش از دوران اخير در غرب رواج نيافته بود و در اكثر فرهنگ‌هاي ديگر هرگز وجود نداشته است. تنها در دوران نوين است كه عشق، ازدواج در پيوند نزديك با يكديگر در نظر گرفته مي‌شود. ‌ گرچه عاشق شدن و همسرگزيني از احساسات و عواطف عام انساني ناشي مي‌شود، ولي در واقع عاشق شدن تجربه‌اي نيست كه اكثر انسان‌ها نداشته باشند. تحقيقات نشان مي‌دهد امروزه روند كلي در انتخاب آزادانه همسر مشاهده مي‌شود، زيرا خانواده‌هاي گسترده به‌خصوص در شهرها رو به افول است و معمولا‌ ازدواج‌هاي تنظيم شده توسط بزرگ‌ترها در مناطق غيرشهري و در خانواده‌هاي گسترده معمول است.

 نسل جوان به‌خصوص آنان كه در شهرها زندگي و كار مي‌كنند به واسطه نفوذ فرهنگ غربي، بر فردگرايي و عشق رمانتيك تاكيد مي‌ورزند و يا اغلب خواهان حق انتخاب شريك زندگي آينده خود هستند. ‌ ازدواج‌هاي تحميلي برون همسر و يا درون همسر به مراتب كمتر شده و همه اينها ناشي از تغييرات اجتماعي مانند بالا‌ رفتن حداقل سن ازدواج و تحصيلا‌ت نسل جوان است. ‌

 اينكه گاهي معيارهاي والدين براي همفكري در اين زمينه به نظر جوان ناكارآمد مي‌آيد از آنجا ناشي مي‌شود كه جامعه در حال گذار ما از نظر فرهنگي در حال تغييرات سريع از معيارهاي سنتي به مدرن است. سنت‌هاي قديم ازدواج اكثرا در حال فروپاشي و دگرگون شدن به سمت معيارهاي جوامع پيشرفته است؛ به جاي آنكه ازدواج مانند قبل يك كار جمعي و خانوادگي و مشاركتي با مسووليت جمع باشد گاه به تصميم‌گيري فردي جوانان و انتخاب شخصي‌شان بدل شده است. ‌

 بررسي مناسبات و نقش‌هاي خانوادگي، كم شدن نفوذ والدين براي انتخاب همسر دلخواه فرزندشان به‌خصوص در جوامع شهري و فردگرايي جوانان در انتخاب همسر همه قابل تامل و بررسي است. ‌ اين نوع انتخاب همسر بالطبع به تغييراتي در جامعه نيز مجر شده است، چنانچه افزايش آمار طلا‌ق نشان از تغيير جامعه دارد. به عبارتي قبح و زشتي طلا‌ق كمرنگ شده و جامعه آن را به نوعي پذيرفته است. ‌ ‌

اگر عشق مهم‌ترين ويژگي يك ازدواج شمرده شود چه بسا اگر زوج‌ها از مدار عشق خارج شوند چيزي براي باهم نگه داشتن آنها وجود ندارد. چنين برداشتي از ازدواج به خودي خود به طلا‌ق و جدايي منجر مي‌شود زيرا با توجه به ناپايداري و گذرا بودن احساسات عاشقانه، افراد به همان سرعتي كه درگير روابط عاشقانه مي‌شوند به همان شدت نيز ممكن است از اين رابطه خارج شوند. ‌

این مقاله در روزنامه اعتماد ملی به چاپ رسید . هیمن جا کلیک کنید