جنگ دو جناح

يك‌ روز پس‌ از آنكه‌ مقام‌ رهبري‌ در ديدار با كارگزاران‌ نظام‌ توصيه‌ كردند كه‌ نبايد با كساني‌ كه‌ حرف‌ تازه‌اي‌ مطرح‌ مي‌كنند با جنجال‌ برخورد كرد، جنجال‌ بر سر نامه‌ 50 اقتصاددان‌ كليد خورد. دراین نامه به احمدی نژاد از وضعیت ها ، شرایط  و تصمیمات بغرنج اقتصادی که ممکن است ، وضعیت اقتصادی کشور را بدتر کند ، هشدار داد بودند .

در همین حال دیروز ۳۰/۳/۸۵ الیاس نادران نماینده اصول گرای مجلس در نطق پیش از دستور خود در مورد همین نامه سخنرانی کرد و گفت :موج‌سواران‌ مديريت‌ اقتصادي‌ 16 سال‌ گذشته‌ فراموش‌ كردند كه‌ در دوران‌ آنها كشور تورم‌هاي‌ 35 و 5\49 درصدي‌، بيكاري‌دو رقمي‌، بحران‌ بدهي‌خارجي‌، شكاف‌هاي‌ طبقاتي‌ شديد و ريسك‌هاي‌ اقتصادي‌ و سياسي‌ را تجربه‌ كرد و اتكا به‌ نفت‌ تعميق‌ شد. البته‌ وي‌ اشاره‌اي‌ نكرد كه‌ كداميك‌ از امضاكنندگان‌ نامه‌ مسوول‌ تورم‌ و بيكاري‌ اشاره‌ شده‌ هستند.

گفت‌: در 16 سال‌ گذشته‌ سكان‌ كشتي‌ اقتصادي‌ كشور در دست‌ شما بود، جز تنش‌، آشوب‌ و درگيري‌هاي‌ سياسي‌، تحركات‌ قومي‌ و جناحي‌ چه‌ كرده‌ايد، شما براي‌ ملت‌ غيور آذربايجان‌ در اين‌ سال‌هاي‌ گذشته‌ چه‌ كرده‌ايد كه‌ امروز دم‌ از مطالبات‌ مردم‌ ترك‌ مي‌زنيد، البته گفتنی است آقای حدادعادل دو روز پیش گفته بود این نامه منطقی است و باید مورد رسیدگی قرار گیرد

ا سخنان آقای نادران در حال است که یک روز قبل از وی پیر موذن نماینده اردبیل و عضو فراکسیون اقلیت مجلس در مورد عملکرد آقای احمدی نژاد گلایه کرده و به عدم توجه به اوضاع اقتصادی مناطق ترک نشین  و خالی شدن صندوق ذخیره ازری با توجه به افزایش قییمت نفت اعتراض کرده بود و  مجلس به تشنج کشیده شد.

با همین سخنان  وی شروع اعتراض اصلاح طلبان نسبت به عملکرد دولت احمدی نژاد شروع شد . چرا که قبلا اصلاح طلبان بر این عقیده بودند که با اعتراض کردن در واقع  بهانه به دست اصولگرایان می دهیم و آنها بعد از ۴ سال در صورت عدم خدمتگذار ی به مردم و عملی کردن وعده های خود ما را مقصر می دانند.

 واین در حال است که یکی از اصولگرایان روز دوشنبه ۲۹/۳/۸۵ گفته بود اصلاح طلبان به خاطر اینکه سر قدرت نیستند  با همین کارها ، دوباره می خواهند قدرت را یه دست گیرند .

 

خداحافظ جام جهاني

بدون شرح :

طرح از بزرگمهر حسین پور ( روزنامه اعتماد ملی )

اعتراض

به يك معنا هميشه يك نوع چشم انداز فمينيستي وجود داشته است . هر كجا كه زنان تحت انقياد بوده اند، كه تقريبا هميشه و در همه جا چنين بوده است ، زناني نيز بوده اند كه اين موقعيت را تشخيص داده و به صورتي آن را مورد اعتراض قرار داده اند.

تجمع روز دوشنبه(22/3/85) میدان هفت تیر تهران که خبرش به گوش برخی رسید غیر منتظره نبود . چرا قضیه درابتدا از آنجا آغاز شد که رئیس مرکز امور زنان در اظهاراتی که نخستین کنفرانس مطبوعاتی وی بود  ، خانه درای و پرورش فرزندان را نخستین و مهمترین وظیفه زنان دانست و گفت : بسیاری از زنان ما خانه داری را به شغل های پست اجتماعی ترجیح می دهند .

اما چند روز بعد از آن ، یک عضو کمسیون آموزش مجلس هشدار داد که اگر فرصت های شغلی را تا 5 سال آتی به زنان دهیم ، مرتکب اشتباه بزرگی شده ایم که تبعات جبران ناپذیری دارد . عضو دیگر همین کمسیون علاوه بر زیر سوال بردن افزایش شمار دختران دانشگاه  ها ، تلاش دختران برای ورود به دانشگاه و دستیابی به تحصیلات عالیه را اقدامی از سر ناچاری و برای وقت گذارانی تعبیر کرد .

اما بعد از این قضیه بسیاری از کانون ها و مدافعان حقوق زن  در اطلاعیه های خود از زنان خواسته بودند تا روز دوشنبه در میدان هفت تیر به خاطر این اظهارات تجمع کنند و نهایت اعتراض خود را مبنی بر این سخنان نشان دهند . تجمع شروع شد و نیروهای امنیتی طبق معمول وارد صحنه شده و بخاطر نداشتن مجوز قانونی سعی در متفرق کردن آنها شدند که اکثراً با مقاومت عده ای روبرو شدند که در این میان بسیاری از ماموران اقدام به برخورد فیزیکی کرده  و در حدود 70 نفر را دستگیر و راهی زندان اوین کردند که از این تعداد 42 زن و 28 مرد بوده اند . 

اما اظهارات عده ای در مورد حوادث اخیر :

آقای کریمی راد سخنگوی قوه قضاییه در روز چهارشنبه همان هفته ، در زندان اوین خطاب به خبرنگاران اظهار داشت : شرکت کنندگان در این تجمع اظهارات خلاف شرع اسلامی بیان کرده اند و باید مورد بررسی قرار گیرد ، برخی از دستگیر شدگان کسانی هستند که چندین بار در تجمعات غیر قانونی حاضر شده بودند و به آنها گفته شده بود که دیگر در این مراسم حضور پیدا نکند .او سپس در سوال خبرنگاری مبنی بر  کتک زدن زنان توسط پلیس زن در انظار عمومی گفت : ماموران نیروی انتظامی حق کتک زدن را ندارند و هر شهروندی اگر در این مورد شکایتی دارد می تواند شکایت کند . او سپس ادامه داد متاسفانه این حرکات از سوی طیف خاصی که می خواهند وجهه حقوق بشر ایران را در آستانه شورای حقوق بشر سازمان ملل تخریب کنند شکل گرفته .                                                              

اما به نقل از آفتاب خانم شایق نماینده مجلس تجمع روز دوشنبه زنان را ناشی از تفریح و خود شیرینی عده ای برای سازمانهای جایزه دهنده خارجی عنوان کرد و گفت : « مطالبات حقوقی زنان طلاق یا حضانت و.... نیست . ما زنان عشایر و روستایی داریم که هیج تریبونی در اختیار ندارند ، این خانم ها از سر تفریح جمع شده اند تا در مقابل گروه ها و سازمانهای اقماری سازمان ملل خود شیرینی کنند و جایزه بگیرند» .

پرسش :

۱- اما اگر به گفته کریمی راد این افراد مجوز برای تجمع نداشتند آیا نیازی به اینگونه برخورد فیزکی با انها بود؟

۲- اگر این تجمع کنندگان از شما درخواست مجوز می کردند آیا شما به آنها مجوز صادر می کردین ؟

۳- اگر مجوز صادر می کردین ایا در ساعت آخر ( طبق معمول) باطل نمی شد ؟

۴- عاقل نکند کاری که باز آرد پشیمانی . به قول کریمی راد که این تجمع کنندگان در آستانه تشکیل جلسات حقوق بشر دست به تجمع زدند  شما چرا به آنها بهانه دادین ؟ آیا نمایندگان و یا مرکز امور زنان در این مقطع که به اندازه کافی دولت با بحرانهای زیادی دست و پنجه نرم می کند . نیازی به ارائه نظریات در مورد زنان بود ؟

 ۵- حال اگرکسی حرفی گفته و عده ای اعتراض می کنند آیا نیازی به این گونه برخوردها بود ؟

 ۶- آیا نمی شد با صبر و حوصله و گذشت دو یا سه ساعت این قضیه را حل کرد ؟ چرا که اینگونه تجمعات بخاطر خستگی و تخلیه هیجانات و با توجه به تعداد کم  بیشتر از دو یا سه ساعت طول نمی کشید ؟

 ۷- بهتر است بدانید با اینگونه برخوردها شما بهانه ای برای عده ای از جمله ضد انقلابها دادید که باز بگویند در ایران حقئق بشر نیست و کافی است پیج رادیو را عوض کنی و به رادیو فردا یا رادیو صدای آمریکا و.... گوش کنی که چقدر قضیه را بزرگنمایی کردن .

اما قانون در این مورد چه می گوید :

1-                  اصل 27 قانون اساسی : آزادی تشکیلات اجتماعی بدون حمل سلاح .

2-                  ماده واحده 1،5،6 : قانون احترام به آزادی های مشروع و حفظ حقوق شهروندی .

حال شما قضاوت کنید ؟

حجاب و ارزشهای اجتماعی

اسلام يك دين الهي و داراي راه و رسم كامل و جامع براي زندگي انسانها در همه جهات و ابعاد گوناگون بوده و يك روش علمي براي زندگي فردي و اجتماعي و مادي و معنوي انسان است ، بطوريكه در تمامي زمينه‌ها الگوهاي لازم را دراختيار او قرار مي‌دهد و احکام ثانویه را در صورت تغییر شراط جامعه در اختیار مراجع قرار میدهد. موضوع "پوشش زن"يا به تعبير مصطلح "حجاب "  يكي از ارزشهاي اصيل و مسائل روز و عميق و ريشه‌اي جوامع انساني و اسلامي بويژه جامعه اسلامي ايران است كه در عين سادگي، دربرگيرنده عظيم‌ترين و شگرفترين پيامدهاي ممكن از لحاظ اجتماعي، فرهنگي، عقيدتي، سياسي و اقتصادي در جامعه مي‌باشد. با هجوم عظيم فرهنگي در دو قرن اخير بر جوامع اسلامي، موضوع "پوشش و حجاب زن" جزء جنجال‌انگيزترين مسائل مطرح شده وقایع زیادی را در تاریخ ثبت کرده است .

بعنوان نمونه« در حدود 1880 م (1298 هـ) چادر های زنان رنگارنگ و بسیار زیبا بود. در این وقت، جهانگردان فرنگی که به اسلامبول می آمدند، از زنان مسلمانی که در قبرستانها ایستاده بودند عکسبرداری می کردند. این امر، و انتشار رمان«پیرلوتی» به نام Aziadee (آزاده خانم) که داستان معاشقات یک نفر فرنگی با زوجه یک افندی مسلمان است، موجب نارضائی سلطان عبدالحمیدخان شد و فرمود که منبعد خانم ها چادر های سیاه بپوشند و پیچه بزنند، و این عادت کم کم به سایر بلاد از جمله تبریز و تهران سرایت کرد، »(1) واقعه "كشف  حجاب " در ايران و ديگر كشورهاي اسلامي، يكي از مهمترين جريانات  تاريخ معاصر و در خود توجه بسياري است . شايد مهمترين اثر طرح اين حوادث  تاريخي كمك  به يافتن ريشه‌هاي وقايع كنوني جامعه ايران باشد كه از آن ميان مسئله زنان در صدر اين واقعيات  قرار داشته و دارد. واقعه "كشف  حجاب "  كه در تاريخ 17 دي 1314 به امر رضاشاه تحت  عنوان متمدن و متجدد كردن طبقه نسوان، بعد از سفر شاه به تركيه صورت  گرفت . وي با تكيه بر نيروي پليس  اقدام به اجراي اين طرح نمود و شاهد اين امر سندي است كه طي متحدالمالي وزارت داخله به ولايات غرب كشور ابلاغ مي‌نمايد. كشف حجاب با تبليغات  گسترده‌اي تحت عنوان پيشرفت و آزادي زنان صورت گرفت و براي اين امر مساعده‌ها و پاداشهاي زيادي اختصاص  يافت .

در هر جامعه ای نیک و بد ، زیبا و زشت ، شرافتمندانه و ننگبار و به طور کلی ارزشها معلوم ومعین وجود دارد، ارزشهای اجتماعی به عوامل وعتاصری اطلاق می شود که اکثریت جامعه به اهمیت و اعتبار آن پی برده و به صورت واقعیات و اموری در آمده اندکه نیازهای مادی و معنوی افراد جامعه را برآورده می سازند ، به بیانی دیگر هر چیزی که برای یک نظام اجتماعی مورد نیاز ، محترم ومقدس ، خواستنی و مطلوب تلقی شود ، جزء ارزشهای آن جامعه است (2). این ارزشها در دوران کودکی به کودکان آموزش داده شده و او را از طریق نهادهای جامعه پذیر ، همچون رسانه ها ،گروههای همالان ، خانواده ، مدرسه جامعه پذیر و سامان دهی شده به صورت آرمان در می آیند ، که راهنمای اندیشه ها و اعمال می شود . به قول دورکیم « جامعه بدون ایجاد آرمان تشکیل نمی شود » .در یک جامعه معین ، ارزشها سازمان می یابند و به صورت یک دستگاه و مقیاس ارزش ها در می آیند که باید نظمی منطقی در آن وجود داشته باشد حتی اگر در بعضی موارد متناقض به نظر آید . در مرحله بعدی  ارزش ها بصورت هنجار که شیوه های رفتاری معین هستند ، در آمده و از این راه است که می توانند زندگی افراد را در داخل جامعه انتظام دهند  به طور کلی هنجارها عبارتست از صورت کاربردی ارزش های معین.(3). 

نهاده شدن و مراعات هنجارها از دو راه انجام می گیرد هم از راه پذیرش عمیق باطنی آنها در نزد فرد و هم از طریق ایجاد سیستم پاداش و کیفر، که هر اجتماع و یا گروهی برای ، دستگاههای اجرائی برای حفظ هنجارها  ومراعات آنها دارد.این دستگاهها گوناگون اند : پلیس و دادگستری در اجتماع  ، شورای انظباطی در دانشگاهها  از آن جمله اند ، البته درجه پذیرش باطنی هنجارها در نزد افراد متفاوت می باشد ، وجود هنجارها یک چیز است و رعایت آنها چیز دیگر . هنجارهایی وجود دارد که تقریباً هیچکس از آن پیروی نمی کند هر چند که همگان آنها را بپذیرند ، و در هر وضعیت اجتماعی افرادی نیز هستند که عده ای زیادی از آن تبعیت نمی کنند که به اصطلاح آنها را کجرو می نامیم.سوال که در اینجا مطرح میشود این است که یک فردی که از لحاظ پوشش مورد تایید حاکمیت نباشد نابهنجار نامیده می شود دکتر فرامرز رفیع پور معتقد است ما اگر یک فرد بد حجاب را نابهنجار بنامیم در طرف دیگر بویژه در شرایط امروزه خانمی که علاوه بر چادر صورتش را نیز با روبنده کاملاً پوشانده باشد رفتار وی نیز یک رفتار غیر عادی محسوب شده و به گونه ای (با پوزخند یا نشان دادن و یا توهین ) توبیخ می شود و رفتار او نوعی رفتار غیر عادی یا به اصطلاح نابهنجار است .(4)

در کشورهای در حال گذرا که دچار تغییر وتحول می شوند در اثر دگرگونیهایی که بوجود می آید سنت ها، آداب و رسوم رو به سستی می گذراند بی آنکه فرهنگ سنتی تثبیت و یا فرهنگ جدید صنعتی کاملاً جذب شود و یا دولت برای بازسازی فرهنگ نو اقدام نماید در نتیجه روند مذکور نوعی گسستگی فرهنگی بوجود می آید . در این گونه کشورها هنجارهایی وجو دارد که بین حاکمیت و مردم متناقض است یعنی حاکمیت رعایت آنها ملزم میکند ولی مردم همان هنجارها را رعایت نمی کنند و مردم سعی می کنند از هنجاری که نزد مردم ارزش آن کاسته شده باشند به شیوه های گوناگون بگذرند «ماكس‌وبر» به مساله«دورزدن» اشاره دارد يعني حالتي كه عدم رعايت محتواي هنجارها خود به صورت يك قاعده درآمده باشد ، كه در آن صورت هنجاري كه دور زده مي‌‌شود ، اعتبار خود را از دست مي‌دهد و يا حداقل از اعتبارش كاسته مي‌ شود.

در یک جامعه ارزشهای متنوع وجود دارد و این تنوع ارزشها لزوماً بر شخصیت انسانها تاثیر می گذارد  و افراد در یک جامعه هنجاری را انتخاب می کنند که نسبت به هنجارهای دیگر دارای ارزش و اهمیت بیشتری باشد(5) ، چرا که همین ارزشها از طرف افراد بیشتری در یک جامعه مورد توجه قرار گرفته و بعنوان یک ارزش جدید در جامعه قرار می گیرد . و اگر امروزه ما با پدیده ای به نام مد گرایی  مواجه هشتیم به این دلیل هست  امر مصرف گرایی و مد گرایی جزء ارزش امروزی محسوب می شود و کسانیکه شیک ترین و جدیدترین نوع پوشاک را در جامعه مصرف کنند از توجه زیادی افراد برخوردار می گردند.

 

حجاب نه تنها برای زن بلکه برای مرد نیز واجب است اما اگر کلمه حجاب فقط برای زنان مورد استفاده قرارگیرد ، نشانه این است که همین قشر از جامعه تحت سیطره مردان قرارگرفته و ممکن است از آنها نیز بعنوان ابزاری برای مقاصد سیاسی استفاده قرار گیرد و در هر مقطعی تحت تصمیمات ایدولوژی حاکمان باشند.نوع پوشش برای زن و چه مرد از مدت زمان زیادی هست که مورد توجه کارگزان قرارگرفته و طرحهای زیادی از جمله طرح لباس ملی را به مجلس کشانیده است ، اما تعریف مشخصی از هنجارها وحتی خود کلمه حجاب نشده و معلوم نیست چه چیز بدحجابی وچه نوع بی حجابی است. مردم خواستار دسترسي به شناختي سازگار از خود و محيطشان هستند در جامعه ايكه ارزشهاي اساسي آن رو به زوال بوده باشد افراد بيشتر از هر زمان ديگر به تنافر شناختي دچار مي‌شوند و نمي‌دانند چه كاري درست و چه كاري نادرست مي‌باشد و اين امر ممكن است صدمات رواني زیادی به فرد ايجاد كند . بنابراين فرد مجبور مي‌شود كه اكثريت فرد را مد نظر قرار داده و از روي آن رفتار و گرايش‌هاي خود را بازسازي مي‌كند و اين قضیه در آن زمان شديدتر مي‌شود كه جامعه نيز ارزشهاي اساسي را به درستي تعريف نكرده و خود با مشكلات عديده‌ اي فرهنگي و سياسي و اقتصادي زيادي مواجه باشد .

نوجويي و نياز به نو شدن كه يكي از مظاهر اساسي بحران بلوغ است ، انسانها برای اینکه مورد توجه دیگران قرارگیرند نیاز دارند که خود را در معرض نمایش گذارند و این یک نیاز درونی هست، ولی رفتار شخص فقط ناشي از نيازها يعني انگيزه‌هاي دروني او نيست بلكه محيط زندگي او ، و اينكه او چگونه آن را مي‌بيند نيز در اين رفتار موثر است ، زنان امروز و دیروز  بیش از آنکه برطبق علایق و سلیقه های خود خرید نمایند وابسته به ارزش و نوع پوشاکی هستند که در بازار وجود دارد ، چرا که آنها آن چیزی را نمی خرند که دوست دارند بلکه آنها آن چیزی را خریداری می نمایند که در بازار وجود دارد ، و جالب اینکه در بازار آن چیزی عرضه میشود که دارای ارزش بیشتری برای خریدار داشته باشد و این ارزش از طریق نهادهای جامعه پذیر و بوپژه رسانه ها ترویج می شود.  البته رسانه های داخلی به جای آنکه به بازسازی فرهنگ با توجه به شراط امروزه و فرهنگ اصیل  افدام نمایند بیشتر سعی در حفظ ارزشهای قبلی هستند و ارزرشهای جدید توسط رسانه های خارجی به جامعه ترویج می شود .

امروزه اگر دغدغه بسیاری از مسولان دلسوز کشورمان بدحجابی هست بهتر است بدانند که ارزش حجاب بطور کلی در جامعه کمرنگ شده و این نیز بخاطر سهل انگاری خودشان و نادیده گرفتن شرایط جهانی و اهمیت رسانه ها و بازار مصرف است . اگر دیروز رضاخان با زور و تحمیل چادر و روسری را از سر زنان بیرون می کشید امروزه هر فردی با نشستن در مقابل تلویزیون خود به خود و بدون هیج تحمیلی شرایط مورد آنان را می پذیرد زيرا كليه وسائل ارتباط جمعي از طريق «بت»ها و «قالب»هايي كه تا اندازه زيادي خود مي‌سازند و عرضه مي‌دارند طرز فكر نوجوان ، يا دست كم طرز خود آرايي را به آنان تلقين مي‌كنند. البته ارزشها همراه با نوع تمدن بشری تغییر می کنند ، و در داخل یک تمدن واحد نیز ارزش هر گروه و دسته اجتماعی با ارزش های گروه و دسته های دیگر فرق می کند. اگر یک نظام حاکم ، در شرایط زمانی مثلاًa  منطبق با ارزشهای مردم ولذا از نظر آنها مشروع باشد ، با تغییر ارزشها ی مردم در زمان b  ، مشروعیت نظام نیز از نظر مردم بر اساس ارزشهای جدید ارزیابی می گردد و اگر نظام هنوز هم پایبند اجتماعی شرایط  a    باشد ، بالطبع مورد علاقه و پذیرش مردم نخواهد بود و آنها ارزیابی مثبتی از آن نخواهد داشت و لذا نظام حاکمیت خود را از دست خواهد داد. (6)   

منابع:

1-صادقی، حمیده.حجاب وزنان .سایت بیام آشناwww.ashena.com

2-ستوده ، هدایت الله . آسیب شناسی اجتماعی . تهران . آوای نور .1380.ص24

3-مندراس، هانری .گورویچ ،ژرژ . مبانی جامعه شناسی .ترجمه باقر پرهام .تهران . انتشارات امیرکبیر . 1369.ص163

4-رفیع پور ،فرامرز . توسعه وتضاد .تهران انتشارات سهامی انتشار . 1380. ص236

5-نیک گهر ، عبدالحسین . مبانی جامعه شناسی . تهران . رایزان .1369.ص 295

6-همان. ص456

ابن مقاله با اسم خود نویسنده در روزنامه اعتماد ملی به چاپ رسیده است . 

 

كاركردهاي فوتبال و جام جهانی

فوتبال به عنوان یک پدیده ، دارای کارکردهای مختلفی می باشد که شناخت این کارکردها و نحوه تعامل آنها با پدیده های اجتماعی می تواند در بعد عملی برای بسیاری از معضلات جامعه مشکل گشا باشد. در گذشته خاستگاه اصلی فوتبال کسب لذت و سرگرمی بوده و جام جهانی فوتبال که از سال 1930شروع شده بر پایه برنامه صلح  تهیه و تدوین شده بود ، درست است که فوتبال جزء یکی از  ورزشها پر طرفدار محسوب شود اما  المپک ها و جام جهانی  که کارکرد صلح در جهان ایفا می کردند امروزه بیشتر به کارکردی اقتصادی و رقابتی  و به پدیده ای اجتماعی و جهانی تبدیل شده اند . پدیده ای که توانسته کل جامعه و جهان را تحت تا ثیر خود قرار دهد .

تجاری شدن و جهانی شدن فوتبال با برنامه ریزی های کلان ، مسائل خصوصی سازی ، سیاست های عمومی دولت ، رسانه های همگانی ، و سیاست های مربوط به سلامت جامعه رابطه تنگاتنگی دارد . در سطح میانی نیز شناخت چگونگی شکل گیری روندهای اجتماعی و مطالعه اثرات متقابل با پدیده فوتبال می تواند راهکار خوبی برای برنامه ریزان باشد . در سطح خرد نیز پدیده های اجتماعی مانند آرایش و پوشش ورزشکاران و اثرات آن بر فرهنگ و رفتار اجتماعی و شکل افراد در جامعه مورد توجه قار گیرد .

فوتبال جدال بین بازیکنان و مربیان نیست بلکه امروز فوتبال تا آن حد پیش رفته که توانسته شرایط سیاسی و اجتماعی و فرهنگی جهان را تغییر داده و به یک پدیده فراگیر تبدیل شود.

کارکرد اجتماعی :

 

برگزاری مسابقات فوتبال در سطح جهانی امروزه در نزد بسیاری از جامعه شناسان به عنوان ابزاری برای اندازه گیری ارق و همبستگی ملی مورد استفاده قرار می گیرد و فوتبال می تواند در بالا بردن این همبستگی نقش مهمی ایفاد کند. یکی از کارکردهای ورزش بالا بردن همبستگی ملی است و کشورهاییکه از تعدد اقوام برخورداند ، از ورزشهای گروهی و بویژه از فوتبال بعنوان بالا بردن  وحدت ملی استفاده می کنند و اگر امروزه فوتبال به عنوان نمادی برای جهانی سازی نام برده می شود برای این است که تمامی بازیکنان از تمام  نژادها ، قوم ها  ، فرهنگ ها را دور هم جمع می کند و تحت قواعد یکسان و جهانی به مسابقه می پردازند و جالب اینکه قانون فوتبال از معدود قوانینی است که برای تمامی کشورها یکسان می باشد .

کارکرد سیاسی :

بسیاری از سیاستمداران معتقدند برای برقراری رابطه بین دو کشور ، بهترین ابزار و وسیله همانا فوتبال است ، و این امر نشان می دهد که این ورزش گروهی برای مقاصد سیاسی نیز می تواند مورد استفاده قرار گیرد ، چرا که مسابقه بین دو تیم کشور در واقع مسابقه بین دو ملت است .دست دادن بازیکنان دو کشور با یکدیگر و لباس عوض کردن و دادن هدیه به  یگدیگر و و حضور مسئولین رده بالای کشور در بازی فوتبال ، می تواند زمینه ایجاد  نوعی رابطه بین کشور ها باشد . نمونه آن برگزاری مسابقه بین دو تیم ایران و آمریکا در سال 1998 بود که نزد بسیاری از سیاستمداران با تحلیل های مختلف تبیین می شد.

کارکرد اقتصادی :

یکی از کارکردهای فوتبال بهبود وضعیت اقصادی کشورها می باشد . ورزش بعنوان بخش پیشتاز می تواند اقتصاد را به جلو بیاندازد، چرا که ورزش در زمینه ایجاد نیروی انسانی سالم نقش مهمی ایفا کند و ورزش هایکه برای اکثریث افراد لذت بخش باشد نقش دو چندانی د این زمینه ایفا می کند و ورزش به انسانها یاد می دهد تا چگونه برای رسیدن به اهداف خود مشکلات را کنار گذاشته و بر تنبلی فائق بیاییم .در بعد کلان نیز کارکرد اقتصادی می تواند برکل جامعه تاثیر گذار باشد و اگر عده ای  از فوتبال بعنوان صنعت یاد می کنند برای این است که بسیاری از مشاغل را در کنار خود بر جامعه ترویج می کند ، بعنوان مثال حدوداً سه ماه قبل از برگزاری جام جهانی در آلمان کلیه هتل های این کشور رزرو شده و دو میلیون توریست وارد این کشورشده است و برای نزدیک به 20 هزار نفر شغل موقت ایجاد شده است و بر اساس همین شواهد  کارشناسان معتقدند در زمان برگزاری جام جهانی  نرخ رشد ناخالص ملی آلمان به میزان 2 در صد افزایش می یابد که می تواند در بهبود نسبی اوضاع اقتصادی این کشور نقش مهمی باشد.

کارکرد فرهنگی :  

 البته کارکرد فوتبال در اینجا ختم نمی شود، بلکه برگزاری جام جهانی فرصتی را برای کشورها بوجود می آورد که تمدن و فرهنگ خود را به جهانیان معرفی کنند. فوتبال امروزه دنیا وفرهنگ خود را می سازد و قواعد خاص خود را بر ملت ها حاکم می سازد . ما هنوز خاطرات جام جهانی سال ...............آلمان را از یاد نبردیم  و هنوز هم عکس ها و پوسترهای آن دوره را رد بسیاری از مغازه ها و خانه ها می توان دید .در اکثر بازیها قبل از شروع بازی در کنار اجرای زنده موسیقی ، نقشه و موقعیت جغرافیای و جمعیت و آثار باستانی تیم های حاضر از طریق رسانه ها به مردم نشان داده می شود و برای کسانیکه ذهنیت منفی از ایران دارند بهترین فرصت است تا از این طریق ایران واقعی را به میلیون ها مخاطب نشان دهیم . ، برای بسیاری از جامعه شناسان فوتبال شکل کوچک شده ای از جامعه است که در آن می توان به ویژگیهای افراد آن جامعه دست یافت . مطمئناً رفتار بازیکنان و تماشگران حامی آنها ، نوع برخورد با یکدیگر می تواند نشان دهنده رفتار یک ملت باشد و میلیون ها چشم رفتار بازکنان رامی بینند و آن را  مورد ارزیابی قرار می دهند . 

 

کارکرد ایجاد نشاط و شادی :

 

روز شنبه هشتم آذر ماه 1376 مردم ایران پس از  موفقیت تیم ملی فوتبال در برابر تیم استرالیا، با شور و شوقی کم نظیری به شادمانی و پایکوبی پرداختند . این شور وشوق در ایران شاید کم سابقه بود ، به تعبیری کسی پیش بینی نمی کرد برای چنین اتفاقی و در آن شرایط ، آن گونه حرکت مردمی و سازمان نیافته ای دفعتاً و ناگهانی اتفاق افتد ، از آن زمان تا کنون مردم بعد از هر پیروزی به خیابانها آمده و با واکنش های عاطفی شادمانی می کنند . اما طرف دیگر این قضیه نیز صادق است ، گاهاً می بینیم که همین رفتارها مسیر دیگری یعنی ناهنجاری در پیش می گیرد . ناهنجاریها و آشوب های بعد از فوتبال امروزه بعنوان یکی از مهمترین دغدغه های دولت ها بعد از برگزاری فوتبال می باشد و این مسئله بعد از باخت تیم در کشورهای اروپایی دو چندان می شود . در بعضی از کشورها نیز از فوتبال در قوالب مختلف از جمله جشن و شادی در معابر عمومی و اعتراض به مسائل گوناگون مورد استفاده قرار می گیرد . بنابراین در چند سال اخیر بخاطر همین رخداد ها بسیاری از کشورها سعی در کنار گذاشتن فوتبال شدند و بسیاری نیز در بعضی از مسابقات از ورود تماشگران به استادیوم ها

 جلوگیری می کردند ، اما فوتبال امروزه جزء زندگی روزمره مردم شده و همانند احزاب مردم طرفدار یکی از تیم ها می باشند ، و کنار گذاشتن ان امری محال است . درست است که یکی از کارکردهای ورزش ارتقای شادابی و نشاط ملی است ولی همین نشاط موقعی به بحران تبدیل میشود که جوانان جزء بهانه فوتبال چیزی برای بروز  شادی  و هیجانات خود پیدا نکنند . امروزه فوتبال برای تماشگران به قول دورکیم چون انبوهی خلق تشکیل داده ، توانسته وسیله ای برای تخلیه هیجانات جوانان مورد استفاده قرار گیرد و اگر درست هدایت شود از آسیب های که ممکن است بر اجتماع وارد سازد ، کم کند .

 این مقاله در روزنامه اعتماد ملی با نام خود نویسنده به چاپ رسیده است .

 

کارکردهای خانواده

نخستین وظیفه هنجارهای اخلاقی یک جامعه تنظیم روابط دو جنس مرد و زن بر پایه های مناسب آن است . انسانی ترین عمل تنظیم این روابط ، همان ازدواج است که می توان را به عنوان اتخاذ زن و مرد برای بهبود و پیشرفت آینده تعریف کرد و خانواده بعنوان یکی از نهادهای اجتماعی برای تامین اساسی ترین نیازهای انسان و جامعه نهادینه شده است . خانواده پایه و اساس اجتماع و سلول سازنده زندگی است و در ئسعیترین مفهوم کلمه ، خاستگاه اعضای خویش در پناگاه آنان است .این نهاد به اعضای خود احساس آرامش و امنیت بخشیده و در تمام طول تاریخ و در تمام جوامع وجود داشته بنابراین در نتیجه بعنوان یک پدیده تام و عام اجتماعی محسوب می شود ، اصول و ضوابط حاکم بر آن نیز با توجه به فطرت انسان و شرایط جغرافیایی ، اجتماعی و فرهنگی بصورت نهادی تنظیم و تدوین شده است ، بنابراین با توجه به جایگاه با اهمیت نهاد خانواده ضرورت تحقیق و پژوهش در بخشهای مختلف این نهاد از جمله ازدواج ، خویشاوندی ، طلاق ، ساختار و کارکردآنها در ارتباط با تحولات اجتماعی و اقتصادی جامعه امری ضروری و بدیهی به نظر می رسد .اگر چه قدمت خانواده به پیدایش انسان می رسد ، اما مهم ترین کارکرد اساسی خانواده یعنی ادامه نسل انسان بوسیله ازدواج فراهم می گردد و از آن جاییکه ازدواج مقدمه تشکیل خانواده است ، بنابراین ازدواج مقدم بر خانواده بوده و مانند بسیاری از پدیده های دیگر دارای ضوابط و اصول و هنجارهای معینی می باشد . بدون تردید یکی از مهمترین پدیده های اجتماعی و زیستی و فرهنگی مربوط به انسان و جامعه، ازدواج می باشد ، زیرا که تغییرات حاصل در ازدواج سبب تغییر و دگرگونی در شکل و کارکرد خانواده در دورانهای مختلف تاریخی گردیده است .در این دوران ، خانواده در روابط درونی و بیرونی از جهات مختلف دستخوش تغییر و دگرگونی های زیادی پیدا کرده است . برخی از پژوهشگران با توجه به مسائل و عوارض فعلی ان ، خانواده را نهادی رو به ضعف و حتی رو به زوال می پندارند و عقیده دارند که یک یک وظایف و کارکردهای خانواده به تدریج به کل جامعه و به دیگر نهادهای اجتماعی منتقل می شود و در نتیجه روابط حاکم عاطفی میان اعضای خانواده به تریج نیز رو به سستی می گذارد . ولی گروهی دیگر را عقیده بر ان آست که خانواده روزگار ما نهادی استوارتر و پیشرفته تر از گذشته است و برداشتهای رایج درمورد سستی روابط خانوادگی ناشی از تصورات رویایی درباره گذشته و اعتقاد به این است که همه چیز در گذشته انسانی تر و روابط احساسی و عاطفی تر بوده است ، حال آنکه خانواده اگر چه در طول تاریخ فرار و نشیب های بسیاری را از سر گذرانده و شکلی های گوناگون یافته اما روی هم نهادی پویا است که به تناسب شرایط اجتماعی و تاریخی تحولاتی را می پذیرد و خود را با شرایط جدید انطباق می دهد و در عین حال نیز در جامعه تاثیر گذاشته و نهادهای مختلف را با خود هماهنگ و منطبق می سازد .

در جامعه سنتی خانواده ، نوع خانواده مسلط معمولاً خانواده گسترده بود که متشکل از چندین خانواده هسته ای است مثل اینکه چندین برادر ازدواج کرده و با والدین و خانوادهای خود زندگی می کردند ولی توسعه اقتصادی و شهرنشینی موجب از هم گسیختگی این نوع خانواده و تبدیل آن به خانواده هسته ای کرد.همین امر باعث شد که بسیاری از ارزشهای خانواده شکسته شده و صور جدیدی از آن بوجود بیاید و فرزندان کیلومترها دورتر از خانواده خود زندگی کرده و بسیاری از کارکردهای خانواده را از بین ببرند به طور کلی   «کارکردهای خانواده عبارتند از :

1-                 تولید مثل

2-                 حمایت

3-                 اجتماعی کردن

4-                 تنظیم روابط جنسی

5-                 عاطفه و همگرایی

6-                 پایگاه اجتماعی» (1).

ولی همانطور که گفتیم خانواده در جوامع جدید به دلیل صنعتی شدن ، توسعه شهرنشینی، تحرک جفرافیایی ، برخی از کارکردهای خود را از دست داده است . از سوی دیگر با ورود رسانه به درون خانواده ارتباط خانواده ها روز به روز کمتر شده به طوری که در خانواده امروزی نبودن یکی از افراد  خانه کمتر محسوس می شود و هر فردی از خانواده گاه به اندازه نیم ساعت نیز با خانواده خود صحبت نمی کند و هر کدام بعد از چند دقیقه ای به اتاق های مستقل خود رفته و در تنهایی  خود بسر می برند  و این به معنای بحران عاطفی و تجزی شخصیتی است .  در سوی دیگر به جای آنکه پدر و مادر به بچه های خود آموزش بدهند این امر از طریق رسانه ها ی امروزه صورت می گیرد  و نقش پدر ومادر به کمترین حد خود کاهش پیدا می کند ،  و دیگر ذهن کودکان در اختیار والدین نمی باشد ، و از سوی دیگر چه بسا روزها این آموزش از طریق مهد های کودک انجام بگیرد .   بنابراین خانواده بعنوان کانون فرهنگی و اجتماعی جای خود را به کانون آموزشی می دهد. از سوی دیگر بسیاری از خانواده های امروزه نیز حاضر به بچه دار شدن نیز نسیتند و آنها خلا ء عاطفی  خود را از طریق پناه بردن به طرف حیوانات و بویژه سگ پر می کنند و این امر بدانجا رسیده است که عدهای ترجیح میدهند با سگ دوست شوند تا با انسان . تنها چیزی که ممکن است بنیان خانواده را از هم بپاشد عدم کنترل روابط جنسی درمحدوده مشخص است . سست شدن پیوند عاطفی میان زن وشوهر و رواج چند همسری و آزادی روابط جنسی و هم جنس بازی در خارج از محدوده خانواده در سالهای اخیر باعث شده که خانواده جایگاه و ارزش خود را در کشورهای غربی از دست بدهد .  

«خانواده از دیدگاهی یک نشان یا نماد اجتماعی شمرده می شود و برآیند یا انعکاسی از کل جامعه است . دریک جامعه منحط ، خانواده نیز خود به خود منحط شمرده می شود، برعکس در سلامت جامعه ، سازمانهای آن ، از جمله خانواده نیز از سلامت برخوردار خواهد بود . هرگز نمی توان انتظار داشت جامعه ای سالم باشد و حال آنکه از خانواده هایی سالم برخوردار نباشد.و به درستی که هیج خانوانده ای هم نمی تواند ادعای سلامتی نماید چنانچه فرزندان ناسالم از درون خانواده بیرون بیایند»(2). از این رو تعریفی دقیق از زندگی مشترک در این مقوله از مفاهیم اساسی است . زندگی مشترک تنها در تامین و رفع نیازهای مادی و اقتصادی و تدوام نسلی نیست ، بلکه حس مشارکت و تفاهم برای تامین وسعت نگرش و امکان دستییابی به فرصتهای بیشتر است . به بیان دیگر زندگی مشترک مبتنی برقرارداد بین زن ومرد برای ارضاء نیازها ی خود و به تبع آن انجام کارکردهای خانواده می باشد.(3)

خانواده زیر بنای اصلی جامعه پایدار است و هنگامی که این زیر بنا آسیب ببیند قطعاً جامعه نیز متزلزل خواهد شد و دیگر نمی توانیم از جامعه سالم وپایدار سخن بگوییم . خانواده گسسته دیگر نمی تواند جایگاه مناسبی جهت رشد جسمی و عاطفی کودکان باشد این خانواده به جای آموزش ، عشق و محبت و دوست داشتن به کودکان آنها را با انواع عقده ها مواجه می کند و به جای حفظ آنها در محیط گرم و دوست داشتنی خانواده آنها را به محیطهایی رهنمون می سازد که قطعاً آینده مناسبی را برای آنها به ارمغان نخواهد آورد .

 

 

1-اعزازی ، شهلا . جامعه شناسی خانواده. تهران . روشنگران و مطالعات زنان . 1376 .ص169

2-ساروخانی ، باقر .جامعه شناسی خانواده . تهران. انتشارات سروش . 1381.ص134

3- ستوده ، هدایت الله .آسیب شناسی اجتماعی .تهران .آوای نور . ص205

 

این مقاله در روزنامه اعتماد ملی با نام خود نویسنده وبلاگ به چاپ رسیده است .

کارکرد مدگرایی

تو         

 

با گرم شدن هوا و بويژه نزديك شدن ايام نوروز بازار پوشاك و لباس بسيار گرم است ، وقتي سيل پوشاك وارادتي از كشور همسايه يعني تركيه را ديدم ، هيچ نتيجه اي جزء به روز و بويژه مد روز بودن آنها نديدم ، پس سعي كردم باتوجه به وظيفه خود اين موضوع را بررسي كنم ، تا بيشتر با اين پديده قديمي آشنا بشويم. 

يكي از شكل‌هاي رفتار جمعي كه هم با هراس و هم با جماعتهاي متخاضم متفات است ، محتواي وسيع هوس ( (fad و مد  )  (fashion است . هوس در طول تاريخ و زمان الگوي خاصي داشته است به آهستگي شروع به حركت مي كنند و آنگاه رفته رفته نيرو مي گيرند تا زماني كه به اوج خود مي  رسند پس رو به زوال ميگذارند ، تا اين كه از ميان ميروند. مبتذل‌ترين، غير قابل پيش بيني‌ترين و سريعترين تغييرات را مي توان در هوسهاي اجتماعي خلاصه كرد . تغيير از اين نو وقتي به وجود مي آيدكه ارزشهاي فردي در جامعه حاكم ‌شود و به خاطر اين كه جديد است ، بيشتر جلب توجه ديگران قرار مي گيرد و هر چه افراد بيشتر آن را بپذيرند ارزش آن نيز به همان نسبت كاهش مي يابد. در نتيجه پس از گذشتن يك هفته يا ماه از پيدايش آن امر تازه ، دوباره كهنه وغيرجاذب مي شوند  . هوس اجتماعي به تغيير زودگذر در رفتار اطلاق ميشود به تعبيري ديگر مد اجتماعي پر شور و زود گذر را هوس اجتماعي مي‌گويند كه به خودي خود تكرار نمي‌شود و عموماً رشد سريع و اضمحلال و كامل ناگهاني هستند، هر چند گاهي پذيرش آنها در يك سطح پايين تري قرار مي‌گيرد. براي نمونه افرادي كه اموالشان را براي مهاجرت به شهرهاي بزرگ مثل تهران به فروش مي رسانند تا آرزوها وروياهاي خود را به بالفعل تبديل كنند ولي از عواقب آن بي اطلاع‌اند . يا اشتياق جوانان امروز ايران براي مصرف سيگار و LSD كه بصورت يك اشتياق فراوان بوجود آمده وتعداد زيادي ازافرادرا براي مصرف آن را با خود دارند ، یا عضويت افراد در شركتهاي هرمي براي كسب در آمد بيشتر نمونه هايي از هوسها مي باشد . مد يك نهاد اجتماعي است ، يعني شبكه‌اي از روابط اجتماعي كه متضمن ارزشها و هنجارهاست و نيازي را برآورده مي‌كند، مدگرايي حاصل زندگي انسان معاصر نيست . بلكه در تمام دوران زندگي بشر بوده و هست و خواهد بود. اما جوانان و نوجوانان بنا به مقتضيات سني و نيازهاي گوناگوني كه دارند در برخي از قلمروها همچون لباس و آرايش ظاهري بيشتر از ديگران در معرض جريان مدگرايي قرار مي‌گيرند. تغيير در مدها بيشتر در نحوة لباس پوشيدن وانواع زينت ها صورت مي گيرد. تغيير در لباسها و الگوها نحوة تزئين تحت عنوان «چرخه مد» توضيح داده مي‌شود. هر چند كه اين واژه ممكن است گمراه كننده باشد، ولي ازآنجايي كه بطور مداوم مانند چرخي كه مي‌چرخند در ظهور و سقوط قرار دارند . مدها نيز براي مدتي به وجود مي‌آيند و سپس ميروند و دوباره به طريق ديگري ظاهر مي‌شوند. اين مدها باتوجه به عناصر مختلف تغيير مي كنند مانند طول وعرض لباسها كه دورههاي مختلف تغيير مي كند ، گاهي سبك خاصي از مدها دوباره احيا مي شود اما هيچ گاه دوباره مانند قديم نمي‌شود وهيچ كدام بطور ثابت مانند گذشته نمي ماند.

براي تبيين پديده مدگرايي عوامل زيادي از جمله عوامل فرهنگي ، اجتماعي ، سياسي و اقتصادي وجود دارند كه پرداختن به تمامي اين عوامل مجال زيادي را مي طلبد و سعي مي كنيم به شوه ساده آن را بيان كنيم.

       مد و ارزش و منزلت اجتماعي

بطوركلي تمامي رفتارهاي انسان در راستاي برآورده كردن نيازها او مي باشد ، و انسان سعي مي كند در قالب رفتارها يا واكنش ها بتواند به نيازهاي خود پاسخ دهد. مدگرايي نيز يكي از رفتارهايي مي باشد كه ما بطور ناخودآگاه به نيازها پاسخ مي دهيم ، نتايج بدست آمده از تحقيقات حاكي از اين است كه مي‌توان جوانان مدگرا را بر مبناي، معناي عمل و انگيزه آنان در پيروي از مد به دو دسته مستقل، يكي جواناني كه مدگرايي آنان به معناي پيروي از خرده فرهنگ گروههاي مطرود و حاشيه‌اي است ، كه در اين قالب نوجوانان سعي مي كنند خود را در درون گروهها به نمايش بگذارند و ديگري جواناني كه معناي عمل پيروي‌شان از مد صرفا جنبه خودآرايي يا خودنمايي دارد ، ارتباط با جنس مخالف يكي از عناصر مهم خرده فرهنگ جوانان مدگرا است و تعلق زياد به گروه همسالان يكي از مشخصه‌هاي ديگر آنان مي‌باشد.

  به گفته آبراهام مازلو نيازهاي موجود در انسان ، پنچ دسته مي باشندكه عبارتند از:

1-نيازهاي جسماني (كه هدفش حفظ حيات زيستي انسان است  )

2-حس صيانت (امنيت و آزادي )

3-حس تعلق خاطر و عشق

4-ارزش و منزلت (خود وديگران )

طبق گفته مازلو ارزش و منزلت يكي از نيازهاي مهم انسان مي باشد ، جوانان نيز بر حسب مقتضيات سني و جنسي مي خواهند از ارزش و احترام ديگران برخوردار باشند ، و براي رسيدن به اين هدف از ابزارها و شيوهاي مختلف استفاده مي كنند ، يكي از طريق درس خواندن ، ديگري از طريق زيبايي ، عده اي با ورزش و هنر و عده اي نيز بامدگرايي اظهار وجود مي نمايند. بنابراين از لحاظ رواني «مد» با نوعي خود نمائي و نياز به جلب توجه ديگران به خود بستگي دارد.

       مد و رقابت بين طبقه بالا و پايين

مد تنها يك حركت نمي باشد ، بلكه عبارت از دو حركت ميان طبقات بالا و طبقات پايين جامعه مي باشد ، به عبارت ديگر افراد طبقات پايين سعي مي كنند كه هر چه بيشتر شبيه افراد طبقات بالا باشند ، در سوي ديگر نيز افراد طبقه بالا وقتي بين خود و طبقات پايين تفاوتي نمي بينند ، سعي مي كنند وضع گذشته را رها سازنند و با خريد ابزارهاي گران قيمت و لباسهاي گرانبها مانع از رسيدن طبقات پايين به سطح آنها شوند . پس مد نيز براي برتري نشان دادن خود استفاده مي شود .گئورگ زيمل معتقد است : «مد» صورتي از تقليد و بنابراين صورتي از تشخيص اجتماعي است . ولي در عين حال ضمن دگرگوني مستمر خود يك زمان را از زمان ديگر و يك قشر اجتماعي را از يك قشر ديگر متمايز مي‌كند . مواردي را كه مربوط به يك طبقه اجتماعي است متحد كرده است و آنها را از ديگران منفك مي‌كند در نتيجه اين انتخاب است كه مد به وجود مي آيد و هنگامي كه توده مردم در تلاش براي از ميان بردن تفاوت‌هاي ظاهري مربوط به طبقه اجتماعي از آن تقليد كنند ، اين مد را بخاطر يك شيوه مردم پسند جديد رها مي‌سازد . خصوصيات واقعي مد ايجاب مي كند كه در يك موقع به وسيله بخشي از يك گروه معين ، يعني اكثريت عظيمي كه صرفاً در مسير پذيرش آنها هستند به مرحله اجرا در آيد . به مجرد آنكه يك نمونه از مد مورد قبول عام قرار گرفت ديگر از آن به صورت مد سخن نمي‌گوييم . هنگاميكه مد گسترش يافته و عموميت پيدا كند به تدريج به پايان خود نزديك شده و محو نابود مي گردد . . هربرت اسپنسر (  Herbert Spencer) با عنوان «نهادهايتشريفاتي» خاطر نشان مي سازد كه مد يكي از خصائص همرنگي با جماعت است ، كه سعي مي كند مردم را با همديگر همرنگ نمايد او معتقد است مد بر عكس تشريفات موجب شباهت به اشخاص طبقه بالاتر مي‌شود و در واقع نوعي تقليد ناشي از رقابت است در برابر تقليد ناشي از پسند و ستايش.

       مد و موفقيت

ما براي موفق شدن در زندگي نيازمند به راههاي گوناگون هستيم و هر كدام از اين راهها ما را بيشتر به موفقيت برساند به دفعات مكرر از آن استفاده مي كنيم. براي بررسي اين موضوع از نظريه موفقيت و انگيزه هومنز ( C.Homans) استفاده مي كنيم ، هومنز معتقد است ،از ميان اعمالي كه شخص انجام مي دهد اگر آن عمل بيشتر به پاداش منجر شود احتمال تكرار آن افزايش مي يابد . و قضيه انگيزه او نيز بيان مي كند ، اگر عملي كه قبلاً باعث موفقيت شده باشد ،  همان موفقيت مجدداً تكرار شود شخص ممكن است ، دست به همان رفتار بزند . باتوجه به اين قضايا مي توان گفت كه اگر چه شخص ممكن است با مدگرايي با خانواده خود درگير شود ، ولي در ميان همسالان خود مورد تشويق و تاييد و اعتماد قرار گيرد ، و از طرف ديگر در ارتباط با جنس مخالف به موفقيت رسيده و و ارزش ومنزلت خود را بالاتر مي برد و چون اين موفقيت ها در راستاي مدگرايي او انجام گرفته اين عمل بيشتر مورد تكرار قرار مي گيرد.

       مد و ناهنجاري

هر جامعه در درون خود ارزشها و هنجارهايي خاصي را تعريف كرده كه تخطي از آن ناهنجاري محسوب مي شود ، به عقيده تالكوت پارسنز كجروي امري نسبي است ، زيرا عملي ممكن است از نظر جامعه كجرو محسوب شده ، ولي دسته اي آن را بهنجار بداند . رابرت مرتون معتقد است : آدم ناهمنوا بد نيست . اگر ناهمنوا نباشد تغييرو تحول در جامعه بوجود نمي آيد.. ناهمنوايان همواره رفتارهايي از خود بروز مي‌‌دهند كه اين رفتارها از روي ميل و رغبت آنها نمي‌باشد. برخي از رفتارها بر اثر فشاري است كه از طرف هنجارهاي موجود در جامعه بر روي او فشار مي‌‌آورد ، و فرد در نتيجه جامعه پذيري هدفهاي مهم فرهنگي و نيز راههاي دستيابي به اين هدفها را كه از نظر فرهنگي مورد قبول باشند فرا مي‌گيرد . هرگاه كه راههاي مقبول دستيابي به اين هدفها براي فرد فراهم نباشد او به ناچار از راههاي ديگر براي رسيدن به اين هدفها استفاده مي‌كند . جامعه و بويژه ، امروزه بايد در تعريف هنجارها تجديد نظر نمائيم و سعي كنيم هنجارهاي جديد را با توجه به نياز اكثريت تعريف كنيم.امروزه شايد ما در معابر عمومي با جواناني برخورد كنيم ، كه از ظاهر مناسبي برخوردار نبوده ، ولي اين دليل بر ناهنجاري آنان نمي باشد ، چرا كه ممكن است فردي با ظاهر مناسب و مورد قبول دست به عمل ناهنجار بزند . و در هرحال جامعه هر فردي را با فرهنگ خاصي را بوجود مي آورد و او را جامعه پذير مي نمايد ، و اگر اكثريت جوانان مدگرا شده اند ، نشان دهنده عدم پاسخگويي جامعه به خواسته و علايق آنان مي باشد و اگر آنان را نابهنجار بناميم ، جدا از محيط خانواده خود جامعه آنها را نابهنجار به بار آورده است .

 

       مدگرايي و گروه مرجع

اگر يك خانه بزرگ يا كوچك مشابه خانه‌هاي اطرافش باشد ،نياز اجتماعي سكونت را به راحتي مرتفع مي‌كند. اما اگر يك خانه بزرگ در كنار خانه كوچك باشد اعضاي خانه كوچك خود را دريك كلبه تصور مي كنند (كارل‌ماركس ) .گروه مرجع بعنوان ابزاري كه ما را درتصميم‌گيري ياري مي‌كند ، مي‌تواند نقش مهمي در زندگي ما ايفا كند ، بديهي است كه عموماً ما به مقايسه ابعاد مطلوب مي‌پردازيم ، از اين رو تلاش مي‌كنيم كه براي كسب پايگاه شبيه پايگاه مطلوبيت را در خود احيا مي‌كنيم و هميشه گروهي را بعنوان گروه مرجع در نظر داشته باشيم و اين گروه مرجع معيار مقايسه ما مي باشد. بساري از لباسهايي كه ما مي پوشيم  در ابتدا توسط خوانندگان و بازيگران و ورزشكاران پوشيده شده و سپس بعد از عرضه به بازارمي آيد و چون همين طرح توسط آنها پوشيده شده است ، ما آن را خريداري كرده و مي پوشيم.

 امروزه بسياري از كشورها در تلاش هستند و هزينه‌هاي زيادي متحمل مي‌شوند تا خود را بعنوان گروه مرجع  در سطح  بين‌المللي  بشناسند از جمله اين كشورها  ، كشور ايالت متحده آمريكاست كه هم در عرصه سياست (دموكراسي) اقتصاد (بازار آزاد)و فرهنگ (نشر)و… خود را بعنوان گروه مرجع شناسانده است و حتي در شبكه ماهواره اي چندين كانال در مورد مد و مدگرايي برنامه پخش مي كند و سعي در ترويج فرهنگ خود بوده و ما همچنان با تعريف و محدوده فرهنگ خود درگير هستيم ، پس اگر امروزه در پيراهن‌ها ، مارك  U S A را  ‌‌ببينيم اصلاً تعجب نكنيد .

 

       نظريه هربت بلومر :

هربرت بلومر معتقد است كه مدها بيانگر سازگاري خود انگيخته عظيمي از جمعيت كشورها با محيط آنها است ، اين فرايند تطابق و سازگاري در دو مرحله صورت مي گيرد 1 ـ نوآوري 2ـ انتخاب در مرحله نوآوري تمامي مدهاي جديد بخاطر پذيرفته شدن بوجود مي آيند. اما برخي از آنها ناديده گرفته مي شوند ، در مرحله انتخاب مدهاي اجتماعي اشاعه مي يابند و اين فرايند سه كاركرد دارند كه عبارتند از :  

اول انتخاب ميان مدلها مختلف موجب انتخاب مدلهاي مناسب تر ميشود و اين امر موجب هم شكل شدن افراد مي گردد.

 دوم مدلها طي يك روند منظمي از گذشته به آينده حركت مي كنند. سوم يك احساس مشترك را مي پروراند و شكل ميدهد و يك تجانس روحي بوجود مي آورند كه آنها در مقابل مد هاي گذشته قرار مي دهد. طبيعت گذاري مد با ارتباط ذاتي دو مفهوم بيان مي شود 1- مددار2- خارج از مد .   

بلومر اشاره كرده كه اين واژه ها مشخص كننده يك الگو مداوم تغيير است ، كه گروه هاي خاص بطور موقتي ان را مي پذ يرند تا اينكه دوباره جايگزين شوند. هر چند كه مصطلح است كه مدها در محدوده الگو هاي زينتي قرار مي گيرند ، اما تغييرات در مد ها در بسياري از جنبه هاي زندگي نسبتا مستقل هستند وتحت تاثيرات آن قرار  دارند ، بدون اينكه در جنبه هاي ديگر زندگي تاثير  گذارند تغيير مي يابند.

 طبق گفته هربرت بلومر يكي از مهمترين نظريه پردازان كنش متقابل ، مدها در جنبه هاي ديگر زندگي تاثير نمي گذارند ولي خود از ان تاثير مي پذيرند ولي ما مي بينيم كه اگر يك پديده براي فرد بيشتر از هر چيز اهميت داشته باشدو فرصت هاي مناسبي دردستيابي به هدفهايش پيدا كند مديون مدگرا مي شود و سعي مي كند گرايش بيشتري به آن پيدا كند كه در اين حالت مي تواند زندگي خود را تماماً با زاويه مد نگاه كند و درجنبه هاي زندگي او تاثير زيادي داشته باشد. چر كه هر ابزاري دركنار خود ايد ئو لوژي خود را هم به همراه مي آورد.

 

ین مقاله در روزنامه اعتماد ملی با نام خود نویسنده به چاپ رسیده است 

 

 

 

سندیکای کارگری

 

نخستين اتحاديه هاي كارگري به اروپا بر مي گردد كه بصورت سازمانهاي خودجوش تعاون و همكاري متقابل ميان كارگران در قرن هجدهم پيدا شدند ؛ در آغاز اين اتحاديه ها بر اساس حرفه و شغل تشكيل مي شدند ، ليكن بعدها با تحول در ساخت جامعه و اقتصاد تمايل به تمركز در آنها گسترش يافت . با تمركز فزاينده در سرمايه صنعتي و مالي ، تمركز در سازمان اتحاديه هاي كارگري نيز ضرورت يافت ، به علاوه پيدايش سازمانها متمركز كارفرمايان ، ضرورت اتحاد ميان سازمانها ي حرفه اي كارگران در مشاغل گوناگون را پيش مي آورد . طبقه كارگر صنعتي بدون وحدت سازماني نمي توانست در مقابل قدرت سازمان يافته كارفرمايان ويا قدرت دولت بايستد(1) . بنابراين ضرورت تشكيل سنديكاهها را دو چندان مي كرد .سنديكاsyndicate)  (بر هر اتحادي كه خواه به طور موقت و خواه به طور دائم براي تنظيم روابط كارگر و كارفرما يا بين كارگران تشكيل شده اند ، اطلاق مي شود (2) . اهداف داخلي اتحاديه كارگري بهبود وضع اقتصادي اعضاء ، تامين معاش ، افزايش دستمزدها ، پيشگيري از بيكاري و مساعدت در زمان نياز و اضطرار بود . تامين آزاديهاي سياسي و شركت در فعاليت هاي حزبي از اهداف عمده اتحاديه ها بوده است . مهمترين وسيله و ابزار قدرت اتحاديه ها ، اعتصاب) strike (  است كه خود اشكال گوناگون دارد و به معني دست كشيدن كارگران و كارمندان و مزد بگيران از كار ، براي بدست آوردن خواسته هايشان مي باشد و مي تواند جزئي يا كلي و به مدت معين باشد ، كه براي دفاع اقتصادي و بهبود بخشيدن به وضع زندگي اعضاي اتحاديه بكار مي رود .

نخستين اتحاديه كارگري در ايران به سال 1289 و همزمان باانتشار روزنامه اي با عنوان اتفاق كارگران مربوط به كارگران چاپخانه تهران برمي گردد ، اما در آن زمان بيشتر اتحاديه كارگري تحت انديشه هاي سوسياليستي قرارگرفته بود ، براي نمونه از تشكيل كميته عدالت در سال 1295 بدست ايرانيان باكو و تاسيس حزب كمونيست در ايران سال1299 بدست همان گروه موسس كميته عدالت ، مي توان اشاره كرد ، اما فعاليت اتحاديه هاي كارگري در دهه 1320 با هدايت حزب توده به اوج خود رسيد ، طبقه كارگر صنعتي ايران در آن دوران بيشتر در صنايع نفت ، نساجي و افزارمندي اشتغال داشتند . در همان سالها حكومت به منظور جلب حمايت طبقه كارگر ، كوششهاي محدودي در زمينه سهيم كردن كارگران در 20درصد از سود كارگاهها ، تعيين حداقل دستمزدها و فروش سهام كارخانه به كارگران انجام داد ، هرسال گنگره اي ملي كار به رياست شاه به منظور تعيين سياستهاس كارگران تشكيل مي شد . بانك دولتي رفاه كارگران نيز نيز به منظور جلب حمايت طبقات كارگري تشكيل شد ، بر طبق اصلاحيه قانون كار در مورخ 1342 تنها تشكيل سنديكاهاي جداگانه مجاز بود ، سنديكا ها اجازه تشكيل فدراسيون نداشتند . كارگران بر طبق قانون ، حق مذاكره دسته جمعي داشتند ليكن در عمل حكومت اين كار را به جاي آنها انجام مي داد . با وقوع برخي اعتصابات پراكنده در اوايل دهه 1350 دولت به منظور افزايش دستمزدها بر كارفرمايان فشار وارد كرده كرد . دولت شاه در واكنش به بحرانهاي داخلي خود در همان سالها از طريق تاسيس حزب رستاخيز دست به بسيج كارگري زد و به موجب قانون توسعه مالكيت صنعتي به فروش برخي سهام كارخانه اي خصوصي و دولتي به كارگران پرداخت . در آستانه پيروزي انقلاب اسلامي در سال 1357 كارگران ، تحت نفوذ تاثير جو سياسي متحول به اعتصابات و فعاليتهاي سياسي دست زدند . كميته هاي اعتصاب كارگران در طي انقلاب ، به شوراهاي كارگري تبديل شدند ، و در صدد به دست گرفتن مديريت كارخانه ها بر آمده اند. تقاضاهاي شوراهاي  كارگري شامل تقليل ساعت كار ، افزايش دستمزدها ، به رسميت شناختن شوراها و قانوني شدن اعتصاب بود.

در چند سال گذشته بيشتر گروهها براي احقاق حقوق خود دست به تجمع مي زدند كه نسبت به اعتصاب از شدت كمتري برخوردار مي باشد ، ولي امروزه بار ديگر بعد از سالها ، شاهد كارگراني هستيم كه بخاطر منافع گروهي در دور هم جمع شده و از سازمانهاي زيربط خواستار توجه هر چه بيشتر ، به گروه صنفي خود مي باشند، خانه كارگر اولين نهادي است كه مسئول رسيدگي به نيازها و خواسته هاي كارگران مي باشد ، ولي اين نهاد چون دولتي بوده بخاطر همين اهداف و برنامه هاي خود را در راستاي برنامه دولت تهيه و تدوين مي كند لذا نمي تواند پاسخگوي نيازهاي تمامي كارگران باشد ؛ سنديكاي ثبت نشده شركت واحد يك نهاد غير دولتي بوده كه در چند سال گذشته از طريق نمايندگان خود براي دريافت خواسته هاي خود بوجود آمده اند و اولين حركت آنها مربوط به 27 اسفند ماه سال 83 مي باشد كه رانندگان دور ميدان آزادي را گرفته و اتوبوسها را متوقف كرده بودند و خواستار رسيدگي به وضعيت خود بودند ، از آن زمان تاكنون فعاليت نمايندگان اين اتحاديه به نحو قابل توجهي گسترش يافته ، كه نمونه بارز آن انتشار فراخوان و توزيع گسترده آن براي رانندگان براي اعتصاب دسته جمعي براي رسيدن به حقوق  خود مي باشد. از سوي ديگر اين اعتصاب اين قشر تنها به ايران برنمي گررد و ما در چند روز گذشته شاهد اعتصاب رانندگان مترو لندن و نيويورك نيز بوده ايم ، كه در صورت موفق شدن آنها مي تواند بعنوان الگو و گروه مرجعي  براي ساير گروهها شناخته شود. اما هر كدام از اين اعتصاب كنندگان با شيوها و برخوردهاي مختلفي از طرف دولت مواجه شدند. برخي از انديشمندان معتقدند هستند كه وجود اعتصابات نشان دهنده وجود آزادي در يك جامعه هست ، چرا كه گروههاي صنفي در يك كشور مستبد جرات اجراي همچين برنامه هايي را ندارند و نمي توانند از حقوق خود دفاع كنند . برخي هم معتقدند كه عدم دست يابي كارگران به خواسته هاي خود ، آنها را ناخواسته به طرف سنديكاها مي كشاند .

اولين كسي كه بحث اعتصابات و سنديكاههاي كارگران بيشتر از همه مورد توجه قرارداده است ، كارل ماركس مي باشد. به نظر ماركس طبقه درخود (class-in-itself  ( طبقه اي است كه خود آگاهي و شعور طبقاتي نداشته و خام است و طبقه اي براي خود ( (class-for-it self از وضعيت خود آگاهي داشته و خام نيست . ماركس معتقد است براي اينكه طبقه در خود به طبقه براي خود برسد ، چهار شرط لازم است ، او معتقد است طبقه در خود در ابتدا دچار نابسامانيهايي بسياري از قبيل فقر ، بيكاري مي باشد از اين رو به طبقه ناراضي تبديل مي شود . ولي آيا پي به علت ناراضايتي خود مي برد ؟ پاسخ منفي است چراكه اصلاً نمي داند مشكلش چيست ، اما زماني كه قشر روشنفكر پيشرو كارگر ، شروع به آگاهي رساني مي كند ، اين طبقه با كسب آگاهي ، علل و عوارض نارضايتي خويش را در مي يابد ، و متوجه مي شوند كه حق واقعي خود را در يافت نمي كنند . مرحله دوم وقتي است كه "طبقه در خود" راهي را براي رهايي از استثمار مي يابد و مرحله سوم در سنديكاهاي كارگري و احزاب خلاصه مي شود ، كه سعس مي كنند در قالب سنديكا به حقوق خود برسند ، شرط چهارم شكل گرفتن انقلاب است (3) .

اما رابرت مرتون  ((  Robert k. merton  جامعه شناس كاركردگرا  معتقد است ، افراد براي تشكيل گروه بايد ، نيازها و راهها ، اهداف مشتركي داشته و باهمديگر در ارتباط باشند . وي در مدل تبيين ارزشي خود  همنواگرايان را كساني مي داند كه در مسير رسيدن به اهداف مقبول جامعه از مسيرها ي مجاز جامعه مي گذرند ، اما مرتون در مقابل همين گروه از گروه نابهجاري به نام عصيانگران و يا شورشيان نام مي برد ، يعني افرادي كه كه راهها و اهدافي كه جامعه براي آنها تعيين كرده مطلوب نمي دانند و از ابزارها و شيوهاي مطلوب خود براي رسيدن به اهداف خود كه مورد تاييد جامعه نمي باشد ، استفاده مي نمايند (4) با اين اوصاف اعتصاب كنندگان گروهي هستند كه اهداف خاصي را براي خود تعريف كرده اندكه جامعه در شرايط كنوني آن را نفي مي كند و اعتصاب گنندگان نيز مجبور هستند براي دستيابي به اهداف از شيوه هاي غير مجاز جامعه استفاده كنند . اما لازم به ذكر است اعتصاب كنندگان شركت واحد نه شورشي هستند نه عصاينگر و نه انقلابي ، چراكه همين رانندگان اهداف جامعه را قبول دارند و به آرمان كشورشان احترام مي گذرند ، اما خواسته ها و انتظارات آنها بيش از ان چيزي است كه تعريف شده است . براي رخداد هر پديدهاي عوامل زيادي وجود دارد كه دست به دست هم داده تا پديده اي را بوجود آورند ، در پديده اعتصاب نيز چندين عوامل از جمله ، عوامل اقتصادي ، اجتماعي ، و سياسي دخيل هستند ، ولي عوامل بايد نسبت به درجه اهميت و ميزان تاثير گذاري بايد مورد توجه قرار گيرند. نيل اسملسر(Smelser) ¹ بيان مي‌كند كه هر كجا عوامل مختلفي در جامعه جمع مي‌شوند و بر يك مسئله عظيم و بحراني تأثير مي‌گذارند. مسئله به بحراني‌ترين شكل خود مي‌رسد و بي هنجاريهاي عظيم را منجر مي‌گردد5) ). از نظر هال Hall)  ( شرايط اقتصادي هر فردي كه در جامعه قرار دارد و در آن جامعه فعاليت مي‌‌كند متغير اساسي و شايد متغيري است كه به فرد تاثير مي‌‌گذارد . به نظر هال اينگونه تغييرات بر همه قسمتهاي جامعه به يك اندازه تاثير ميگذارد در دوره‌هاي بحران اقتصادي ممكن است جامعه داراي برنامه‌هايي باشد كه ابن برنامه‌ها باعث مي‌شود ، بسياري از برنامه‌هاي جامعه ناديده گرفته شود و داراي اهميت كمتري گردد . به نظر او به همين دليل است كه شرايط متغير اقتصادي در واقع بهترين شاخص‌هاي هدفهاي اصلي جامعه مي‌باشد ، به عبارت ديگر مي‌توان گفت : هر فردي كه در جامعه به كاري دست مي‌زند در واقع كاري كه او انجام مي‌دهد ناشي از شرايط اقتصادي او و جامعه او مي‌باشد ، اما نمي توان تنها عامل اقتصادي را براي اعتصاب كنندگان برشمرد ، چراكه در جامعه كارگراني وچود دارند كه در مقايسه با رانندگان از مزاياي كمي برخوردارند ، ولي هيچگونه به اعتصاب دست نمي زنند ، در اين بعد عامل سياسي نيز مي تواند دخيل باشد ، چراكه كساني دست به اعتصاب مي زنند كه از شعور سياسي برخوردار باشند ، و بدانند كه از اين طريق مي توانند به حق و حقوق خود مي رسند ، رانندگان بخاطر اينكه روزانه هزار نفر را در شهري بزرگي مثل تهران بر مقصد مي رسانند ، مي دانند كه با يك روز اعتصاب كل نظام اجتماعي مدخل شده و ضربه هاي زيادي بر جامعه مي توانند وارد كنند ، پس يك رابطه بين اميد و اعتصاب وجود دارد ، چرا كه كارگران ديگري مثل كارگران معادن وجود دارند كه هيج وقت دست به اعتصاب نمي زنند ، چون مي دانند با اعتصاب كردن آنها  هيج تاثيري در روند كار ممكن است رخ ندهد ، چرا كه در صورت اعتصاب كردن تنها به كارفرما ضرر مي رسانند و چون تعداد نفراتشان خيلي كم است بنابراين از همبستگي زيادي برخوردار نيستند. بنابراين كارفرما هر گونه برخورداري مي تواند داشته باشد  ، ولي رانندگان فقط روزانه با سه ميليون مسافر در ارتباط هستند ، و در صورت اعتصاب كردن پيامدهاي آن به همه مردم  بر مي گردد.

اما از نظر اجتماعي ، بايد گفت رانندگان بويژه در جامعه ايران از جايگاه منزلت زيادي برخوردار هستند ، و كمتر مورد تحقير قرار مي گيرند ، وهميشه مورد احترام قرار مردم قرار مي گيرند ، و واقعيت اينكه كه هيج كارگراني به اندازه آنها از آن منزلت برخوردار نيستند.

 

 

 

منابع:

1: بشيريه ، حسين . جامعه شناسي سياسي . تهران . نشر ني. 1374 . ص176

2: آقا بخشي ، علي . افشاري راد ، مينو . فرهنگ علوم سياسي .تهران . نشر چاپار . 1383 . ص 671

3 : تنهايي، حسين ابوالحسن . درآمدي برمكاتب و نظريه هاي جامعه شناسي . مشهد . نشر مرنديز .1383. ص229

4 : تنهايي، حسين ابوالحسن . جامعه شناسي نظري . تهران . انتشارات بهمن برنا .1382 .ص 75

5 : گيدنز، آنتوني . جامعه شناسي .ترجمه منوچهر صبوري . تهران . نشر ني 1378 . ص678

 

این مقاله در روز کارگر در یکی از روزنامه های سراسری به چاپ رسیده است.